از مأموریت مبارزه با تروریسم در افغانستان تا کمپ دیوید-جان بولتون
من میدانستم که در افغانستان به دنبال چه هستیم. سایر مشاوران ارشد ترامپ با مقاصد من در دو مورد اشتراک نظر داشتند. آنها بر این بودند که باید جلوی تهدیدات احتمالی داعش و القاعده و وابستگان آنها در قبال آمریکا گرفته شود. آنها تأکید داشتند که باید مراقب برنامههای اتمی ایران در غرب و پاکستان در شرق باشند. این دو موضوع پلاتفورم مبارزه با تروریسم را تشکیل میداد که ما میخواستیم در اوایل 2019 پیگیر آن باشیم. دشوارترین بخش کار جلب موافقت ترامپ و تأثیر گذاشتن روی تصمیم وی بود. اگر ما این اهداف را بهصورت غیرماهرانه و یا در زمان نامناسب مطرح میکردیم ترامپ از ما تقاضا میکرد که فورا کنار برویم...
گفتگوی خلیلزاد با طالبان بر پیچیدگی موضوع افزوده بود. پمپئو باور داشت که او (خلیلزاد) تلاش میکند که خواسته ترامپ مبنی بر کاهش نیروهای آن کشور در افغانستان برآورده شود. من بر این بودم که اینیک پالسی غلط است. حکومت آمریکا به لحاظ نظری مخالف این دیدگاه بود و این بستگی به شرایط داشت و معنایش این است که صفر سازی نیرو در افغانستان در صورتی امکانپذیر است که؛ 1- در آنجا دیگر فعالیتهای تروریستی وجود نداشته باشد. 2-القاعده و داعش در آنجا پناهگاه نسازند. 3- ما باید به گونه لازم اطمینان حاصل نماییم که چنین چیزی محقق میشود. من فکر میکردم که این مسأله بسیار دور از امکان است و شبیه دیدگاه پنتاگون در مورد کنترل تسلیحات است: ما داریم با آدمهای شرور و پستفطرت وارد معامله میشویم. چه زیبا.
از همان ابتدای امر پمپئو اصرار داشت که این خواست پنتاگون است که با طالبان وارد معامله شویم تا بتوانیم ازیکطرف تهدیداتی را که متوجه پرسنل ما است کم بسازیم و از سوی دیگر حضور خود را در آنجا کاهش دهیم و بدون چنین معاملهای خطر جدی زندگی نیروهای آمریکای را تهدید میکند. بازهم فکر میکردم که این دیدگاه کودکانه است. من هرگز نفهمیدم که چنین معاملهای چگونه میتواند ما را در برابر گروههای تروریستی مصون بسازد که به آنها اعتماد نداریم. هرگاه طالبان، القاعده و داعش به این نتیجهگیری برسند که ما داریم از افغانستان خارج میشویم، آن تروریست ها بیشتر بر آن میشوند که ما بهسوی صفر سازی حرکت کنیم.
عبارت "با توجه به شرایط" در افغانستان مانند افیون است. این عبارت میتوانند برای برخیها غیر از من احساس خوبی بدهد اما این وضعیت موقتی است که درنهایت پوچی و بیمعنایی آن ثابت میشود. من شک دارم که بتوانیم با طالبان به یک معامله قابلقبول دست پیدا کنیم؛ زیرا گذشته آنها نشانگر همهچیز است. هرگاه خروج کلی نیروها هدف اصلی باشد، بر اساس دیدگاه ترامپ تغییر اوضاع (شرایط افغانستان) نمیتواند بر نتیجه کار ما تأثیر بگذارد. هرگاه ما به شکل سریع بهسوی صفر سازی حرکت کنیم زود به آن میرسیم. اگر ما به گفتگو ادامه دهیم میتوانیم زمان بخریم و سپس آمادگی خود را برای مبارزه با تروریسم در زمان طولانیمدت بگیریم و آنگاه به ایفای نقش ادامه دهیم.
شاناهان، دنفورد، پمپئو و من به این باور بودیم که بهزودی میتوانیم راجع به کارکرد این استراتژی به ترامپ اطلاع دهیم. برای آگاهسازی ترامپ روز جمعه پانزدهم مارچ را در نظر گرفته بودیم و با اشتیاق و دلگرمی برای آن آمادگی میگرفتیم. میدانستیم که چه قماری میزنیم. پیش از روز جمعه یک نشست برگزار کردیم. به طرز عجیبی، جان سولیوان بهجای مایک پمپئو حضور به هم رسانیده بود. شاید پمپئو نمیخواست که قبل از آگاهسازی ترامپ، دیپلماسی واقعی آمریکا در قبال طالبان علنی شود. من با غیابت پمپئو مشکل نداشتم زیرا من به این نتیجه رسیده بودم که دیپلماسی افغان (نظر دولت افغانستان) درهرصورت زیاد مهم نیست. در افق ذهنی من این پرسشها رژه میرفت؛ که چگونه میتوانیم برنامه وزارت دفاع را برای ترامپ به بهترین شکل ممکن ارائه (پریزنتیشن) کنیم؛ زیرا ما برای تهیه منابع کافی مبارزه با تروریسم نیازمند متقاعدسازی ترامپ بودیم. پنتاگون بهطورمعمول برای آگاهی دهی تعداد چارت و سلاید آماده کرده بود که ممکن تمام چیز را بیشازحد لازم پیچیده نشان بدهد حتی اگر خبرهای خوب در مورد کاهش چشمگیر نیروها و هزینهها برای ترامپ آماده کرده بود. من از دنفورد و شاناهان خواستم که بهطور دقیق متوجه واکنش ترامپ باشند و در هنگام ارائه معلومات صرفاً به خوانش چارتها و سلاید ها نپردازند. این روش متیس بود که من ماجراهای راست و دروغ را شنیده بودم و برنامه گزارش دهی توسط مک ماستر بسیار خستهکننده ارائه میشد. لازم نبود که دوباره تکرار شود. من فکر میکردم همه با این دیدگاه موافق هستند اما نتیجه بستگی به هفته بعدی داشت.
ترامپ در صبح روز پانزدهم مارچ به آبی احمد نخستوزیر اتیوپی (برنده جایزه نوبل صلح 2019) تماس گرفت تا بابت سقوط هواپیمای بوئینگ ماکس 737 متعلق به آن کشور ابراز همدردی نماید. مسأله افغانستان میان من و ترامپ مطرح شد و او گفت ما باید ازآنجا خارج شویم. این خبر ناخوشایندی بود که در آغاز روز با آن روبرو شدم. پس از تماس آبی احمد من دوباره به ترامپ تماس گرفتم و گفتم که پریزنتیش پنتاگون نشان خواهد داد که بازتعریف مأموریت ما در افغانستان بر اساس هدایات وی مبنی بر کاهش حضور آمریکا در آنجا صورت گرفته است. او پرسید که آیا این امر به مذاکرات صلح آسیب نمیزند؟ او نگران بود که کاهش نیروی ما در آنجا به معنای ضعف ما تعبیر شود، من گفتم نخیر چنین چیزی نیست. او از ما خواست که با وی در کنار پنس راهی پنتاگون شوم و این فرصتی بود برای اینکه در مورد نگرانیهای او صحبت شود اما در جریان سفر بهسوی پنتاگون مسأله به کوریای شمالی معطوف شد.
شاناهان گفت برنامه مطلع سازی رئیسجمهور باید دربردارنده این موضوعات نیز باشد که چگونه مبارزه با تروریسم را حفظ کنیم و راجع به خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان و مذاکره با طالبان یادآوری شود. ترامپ به یکبارگی در میان حرف پرید و پرسید اینکه ما میگوییم نیروهای خود را کاهش دادهایم آیا موقف خود را در مذاکرات تضعیف نمیکنیم؟ قبلاً پس از تماس خود با ترامپ، با پمپئو و شاناهان تماس گرفته بودم و دیدم که آنها در این مورد بهخوبی آمادگی گرفتهاند. آنها گفتند که اکنون زمان مناسب است زیرا تلفات زیاد باعث شده است که نیروهای که زنده از جنگبرگشتهاند بیش از همه خواهان مذاکره هستند. سپس ترامپ گفت فرماندهان سابق چقدر بد و نالایق بودهاند؛ اما از کارکردهای متیس یاد نکرد هرچند که وی با دیدگاههای متیس موافقت کرده بود. ترامپ پرسید گفتگو چگونه بهپیش میرود؟ پمپئو فوراً پاسخ داد که مسأله فساد در میان مقامات افغان یک امر شایع و همهگیر است مخصوصاً رئیسجمهور غنی و ثروتمندان وابسته به او نشانگر این موضوع است. بدبختانه دخالتهای مکرر حامد کرزی باعث شده است که غنی در سردرگمی قرار بگیرد. من به دنفورد اشاره کردم که بگوید کاهش خشونت در شرایط فعلی نشانگر آن است که ما میتوانیم استراتژی خود را در مبارزه با تروریسم با هزینه کمتر بهپیش ببریم حتی اگر طالبان موافق هم نباشند
دنفورد به ترامپ گفت ما دنبالهرو حرف شما هستیم و در عصر پسا متیس در مسیر درست قرارگرفتهایم. دنفورد همچنان گفت ما میتوانیم با ضعفهای حکومت افغان کنار بیاییم درصورتیکه این موضوع اتفاق بیافتد تمرکز ما به القاعده و داعش بهعنوان تهدیدات اصلی برای ایالاتمتحده خواهد بود. من یادآوری کردم که ضعف حکومت مرکزی در افغانستان ناشی از موقعیت جغرافیایی-تاریخی آن کشور است و این موضوع برای باشندگان آن کشور چیز جدید نیست.
دنفورد تصریح نمود که ما باید حضور وسیع خود را در مبارزه با تروریسم حفظ نماییم. او به تشریح چارت خود شروع نمود اینکه مأموریت ما در افغانستان به چه تعداد نفر و چه اندازه هزینه نیاز دارد. ترامپ ناگهان بیان نمود که در آنجا هنوز تروریستهای زیاد حضور دارد؛ اما آنها برای ما خطرناک نیست و آنها در آنجا ساختمانها را منفجر میکنند. ترامپ بهصورت احمقانه این دیدگاه را تکرار نمود که هزینه نبرد در افغانستان برای ما سنگینتر از ساخت دوباره مرکز تجارت جهانی است (درصورتیکه تروریستها دوباره به آمریکا حمله نمایند) و او راجع به تلفات انسانی حمله یازدهم سپتامبر چیزی نگفت. همچنان این مسأله نادیده انگاشته شد که ممکن است پس از خروج از افغانستان دوباره موردحمله تروریستها قرار بگیریم که به لحاظ سیاسی هزینهبردار است. دنفورد بیان کرد که دوام فشار نظامی میتواند در برابر تروریستها بهعنوان ابزار بازدارنده عمل نماید. او در ذهن خود یک جدول زمانی دقیق نداشت؛ اما پنتاگون میتوانست به واحدهای دیپلماتیک این اجازه را دهد که فرایند تعامل را زمانبندی نماید. من بر آن بودم که ما داریم به مرحله خطرناک قدم میگذاریم و بار دیگر این پرسش مطرح میشود که در کل آیا بودن ما در افغانستان لازم بود؟ لحظهای مباحثه پیچیده شد تا اینکه ترامپ پرسید که چرا ما در افغانستان و عراق میجنگیم؛ اما در ونزوئلا این کار را نمیکنیم؟
پس از این که حرفهای تند تبادله شد، شاناهان از کاهش هزینهها یادآوری نمود که با این کار میتوان قابلیت خود را در مبارزه با تروریسم حفظ کنیم؛ اما پیشازاین که وی ادامه دهد، ترامپ از کنگره شکایت نمود که برنامه حصار کشی مرز مکسیکو را تمویل نمیکند. بعداً گفت ما چرا نمیتوانیم از سوریه و افغانستان خارج شویم؟ من هرگز نمیخواهم که دو صد پرسنل دیگر به سوریه فرستاده شود که درمجموع به چهارصد برسد. دنفورد یادآوری نمود که این امیدواری وجود دارد که سایر اعضای ناتو در نظارت بر سوریه سهم بگیرند؛ اما ترامپ پاسخ داد که به هر صورت مصرف ناتو را ما پرداخت میکنیم. پسازاین که چهلوپنج ثانیه بحث افغانستان در میان بود ترامپ بار دیگر پرسید ما چرا در آفریقا حضور داریم؟ او واضح ساخت که میخواهد از آفریقا خارج شود و به تفسیر او این کار میتواند برای کاهش کسر تراز تجاری که 22 تریلیون دالر میرسد کمک نماید. ترامپ از این شکایت کرد در حالی که نیجریه سالانه یک و نیم میلیارد کمک خارجی دریافت میکند رئیسجمهور آن کشور در ملاقات با ترامپ گفته بوده که آنها از تولیدات آمریکایی خریداری نخواهد کرد. در جریان بحث آفریقا، ترامپ بار دیگر موضوع افغانستان را مطرح کرد و گفت که باید هزینه سالانه حضور ما در آنجا به ده میلیارد دالر کاهش پیدا کند. در اینجا هزینه حضور نظامی آمریکا در کوریای جنوبی مطرح شد و اینکه سئول تا چه حدی در این کار باید سهم بگیرد. ترامپ با خوشحالی گفت که پس از مذاکرات 2018 ما 500 میلیون دالر بیشتر ازآنچه مصرف کردهایم از آن کشور به دست آوردهایم (درحالیکه همه میدانست 500 نه بلکه 75 میلیون دالر بوده است). او هنوز میخواست کوریای جنوبی باید در مصارف سهم بیشتر از پنجاهدرصد بگیرد. باوجود اینکه با عراق اختلافنظر سیاسی داریم، ترامپ برای بقیه یادآوری کرد که ما برای ساخت پایگاههای خود در آنجا زیاد هزینه کردهایم و عراق را ترک نمیکنیم.
در حدود یک ساعت از این مباحثه ما گذشته بود که ترامپ در حضور همه از دنفورد پرسید کارهای وزارت دفاع چطور پیش میرود؟ دنفورد با سراسیمگی گفت که ازنظر من کارها عالی انجام میشود، درنتیجه همه خندید. من میخواستم از اتاق بیرون بروم. من و پمپئو ورقها را جمع کردیم. سپس همگی ایستاد شدند و به سمت دروازه پنتاگون به راه افتادند، جای که کاروان موترها منتظر بود. من و پنس به همراه ترامپ به راه افتادیم و موضوع صحبت ما بوئینگ 737 بود. پس از آن وقتی به دنفورد تماس گرفتم وی گفت که اکنون ترامپ باور میکند که ما به حرفهای او گوش میکنیم چیزی که قبلاً باور نداشت. روز بعد وقتی به پمپئو تماس گرفتم وی نیز گفت که جلسه ما موفق بوده است.
مشکل هنوز پابرجا بود و این مشکل عبارت بود از گفتگو با طالبان. در جریان صبحانه روز 21 مارچ شاناهان و دنفورد یک چارت را نشان دادند که در آن نشان میداد که وزارت خارجه موافقت نموده است که گفتگوها بر اساس درخواست وزارت دفاع بر کدام خطوط بهپیش برده شود. بغرنجترین بخش قضیه اهداف مذاکراتی وزارت خارجه بود که در آنجا از چیزی که من فکر میکردم اهداف اصلی ما است عدول صورت گرفته بود. باید اطمینان حاصل میکردیم که تروریستها به ما حمله نمیکند و برنامههای اتمی ایران و پاکستان تحت کنترل است. از حرفهای ترامپ چنین معلوم میشد که ما ضرورت نداریم به بحرانهای دیگر دامن بزنیم؛ اما از دید من آمریکا باید در افغانستان چندین پایگاه داشته باشد که بتواند فوراً دست به اقدام بزند. پمپئو و خلیلزاد هنوز در مذاکرات روی خروج کامل نیروهای آمریکایی از افغانستان گفتگو میکنند. ممکن کارها از ماه نوامبر شروع شود اما ترس من، شاناهان و دنفورد این بود که ما پیشرفتهای را که به دست آوردهایم از دست بدهیم. در جریان نیم ساعت که صبحانه دوام کرد من به ترامپ تماس گرفتم و او گفت که این تصمیم وی بوده است که به پمپئو و خلیلزاد بهطور کامل اختیار مذاکره بدهد و هر آنچه میخواهد انجام دهد؛ اما از دید من این تصمیم بسیار خطرناک بود و پرسیدم او کیست که اختیار تام دارد؟ ترامپ جواب داد که آن شخص خلیلزاد است. شما چه فکر میکنید که او بهترین است؟
در همان صبح خلیلزاد را ملاقات کرده بودم کسی که از سی سال قبل میشناختم. او به من گفت که این دستور پمپئو است که نباید با بولتون مکاتبه داشته باشم؛ زیرا میخواهد کارهای پمپئو و ترامپ را بیاثر کند. آنچه او گفت ازنظر من نادرست بود؛ زیرا اگر پمپئو در قبال افغانستان اعتبار کسب میکرد این به نفع واشنگتن بود. هرگاه این قضیه درست هم باشد، به گونه ناشیانه مطرحشده است. من فکر نمیکنم در گفتگوها با طالبان بتوانیم به نتیجه قابلقبول دست پیدا کنیم. خلیلزاد قبول کرد که قبل از ترک واشنگتن به مقصد از سر گیری گفتگو با طالبان بهصورت غیررسمی با همه ملاقات کند حتی باکسانی که در مورد آنها سوءتفاهم وجود دارد. این تصمیم خوب بود. چند روز بعد پمپئو شکایت کرد که مقامات ارشد پنتاگون و لیزا کورتس مدیر ارشد آسیای جنوبی شورای امنیت ملی در کارهای خلیلزاد دخالت میکند و باید او را تنها بگذارد.
ترجمه بخشی از کتاب جان بولتون
برگردان: محمد سالم ناجی
ادامه دارد...
منبع روزنامه افغانستان