فیش تبلیغی(2) باموضوع دلایل شرکت در تشییع جنازه
چرا در تشییع جنازه شرکت نماییم؟ چرا مجلس ختم می گیریم، چرا در مراسم های ختم قران شرکت می کنیم؟جواب: سه تا دلیل دارد ...
جواب: سه تا دلیل دارد ...
1- عرض تسلیت به صاحبان عزا؛ خانواده متوفی عزیزی را از دست داده اند ومصیبت دیده اند. تسلیت با زبان وبا حضور افراد در خانواده عزادار. روایت است که سه روز نباید دود طبخ غذا از خانواده متوفی بلند شود بلکه دیگران متولی امر باشند.
گاهی مشکلات ورسم ورسوم جامعه طوری است که خانواده متوفی به مصیبت بزرگتر از مصیبت از دست دادن عزیز مبتلا می شود که همان رسیدن به مشکلات مهمانها است وگرفتن ماشین وسر قبر رفتن و.......
2- طلب مغفرت ودعا در حق متوفی؛ چون او انسان فقیر ومحتاج است دستش از دنیا کوتاه شده در نماز میت خوانده میشود که «اللهم انا لا نعلم منه الا خیرا وانت اعلم به منا» که حدیث است که اگر چهل نفر این دعا را بخوانند خداوند خطاب می کنه که شما 40 بنده من که فقط خیر ازاین میت دیده اید ومن میدانم که چطور بنده ای بوده به احترام شما از همه خطاهای متوفی می گذرم.
3- تنبه وپند گیری (عبرت) شرکت کنندگان که مرگ سرنوشت همه است لذا توصیه وسفارش شده جهت شرکت در مراسم ها ورفتن سر خاک وقبر اموات داستان حضرت علی ومزمت خنده کنندگان در مراسم تشییع جنازه که این باور مرگ فقط مال متوفی نیست مال ما هم هست که باید اماده بود.
انسان در هنگام مرگ که محتاج است می رود سراغ رفقاش سه تا رفیق دارد هر انسانی اول از اموال طلب کمک می کند که این همه برای جمع اوری شان زحمت کشیده اموال می گویند فقط به اندازه کفن حق دارد ببرد ولاغیر رفیق دوم خانواده است که انها نیز تا سر قبر یاری شان می کنند وبعد از ان به فکر مراسم ومهمانی ومجلس و.... یعنی به فکر ابروی خودشان است.ر رفیق سوم عمل متوفی است که همیشه همراهش هست.
ایت الله مجتهدی تهرانی: در پاسخ مذمت کنندگان او که مشکلات بچه ندارد ومال زیاد دارد وماها نداریم وبچه هم خرچ دارد و... می فرماید شما به فکر خودتان باشید که پس از مرگ اسم شما تغییر می کند میت وجنازه می شوید نه پدر یا مادر وبعد تا قبر همراهی تان می کند ومستحب است بعد خاک سپاری چند ساعتی نزد قبر بمانند ودعا تلاوتقران کنند تا میت ترس ووحشت قبرش کمتر شود در حالی به مجرد خاک سپاری روانه خانه شده وبه فکر خودشان است ودیگر خودشان است اعمال
اما رفیق سوم عمل ادم است که همیشه همراهش است شیخ بهای در قبرستان اصفهان؛ دید جوانی نورانی وارد قبر شد بعد مدتی سک سیاه بد هیکل وارد همان قبر شد از هردو جریان تعجب کرد بعد مدتی دید که جوان نورانی با سر صورت خاک الود وخونین بیرون شد وجریان را از او پرسید جواب داد که من عمل خوب این مرد بودم می خواستم همراهش باشم که اعمال بدش امد وگفت من همیشه همراهش بودم در دنیا اینجا هم هستم با من مانوس تر است زور او قوی تر بود مرا بیرون کرد ( یعنی در وسوه ها همیشه عمل بد را اختیار می کرد) لذا در انتخاب دوست ورفیق باید خوبان را انتخاب کنیم که همراه باشد.
چنان که مىدانیم قرآن بارها روى مساله مرگ و مخصوصا لحظه جان دادن تکیه مىکند، و به انسانها هشدار مىدهد که همگى چنین لحظهاى را در پیش دارند، گاه از آن به
" سکرة الموت" (مستى و گیجى حال مرگ) تعبیر کرده است.. وَ جاءَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ"
و گاه تعبیر به" غمرات الموت" یعنى" شدائد وسختیهای مرگ"
گاه تعبیر به" رسیدن روح به حلقوم" فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ (واقعه 83).
و گاه تعبیر به" رسیدن روح به تراقى"، کلاَّ إِذَا بَلَغَتِ الترَّاقى؛ یعنى استخوانهاى اطراف گلوگاه نموده است
(آیات مورد بحث) از مجموع اینها به خوبى استفاده مىشود که آن لحظه- بر خلاف آنچه بعضى از مادیین مىگویند- لحظه سخت و دردناکى است، چرا چنین نباشد در حالى که لحظه انتقال از این جهان به جهان دیگر مىباشد، یعنى همانگونه که انتقال انسان از عالم جنین به جهان دنیا توأم با درد و رنج فراوان است، انتقال به جهان دیگر نیز طبعا چنین خواهد بود.
ولى از روایات اسلامى استفاده مىشود که این لحظه بر مؤمنان راستین آسان مىگذرد، در حالى که براى افراد بىایمان سخت دردناک است، این به خاطر آن است که شوق به لقاى پروردگار و رحمت و نعمتهاى بىپایان او، چنان گروه اول را از خود بىخود مىکند که دردهاى لحظه انتقال را احساس نمىکنند.
در حالى که گروه دوم وحشت مجازات از یک سو، و مصیبت فراق از دنیایى که به آن دل بسته بودند از سوى دیگر، دردهاى لحظه انتقال از دنیا را براى آنها مضاعف مىکند.
قِیلَ لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع مَا الْمَوْتُ قَالَ لِلْمُؤْمِنِ کَنَزْعِ ثِیَابٍ وَسِخَةٍ قَمِلَةٍ وَ فَکِّ قُیُودٍ وَ أَغْلَالٍ ثَقِیلَةٍ وَ الِاسْتِبْدَالِ بِأَفْخَرِ الثِّیَابِ وَ أَطْیَبِهَا رَوَائِحَ وَ أَوْطَإِ الْمَرَاکِبِ وَ آنَسِ الْمَنَازِلِ وَ لِلْکَافِرِ کَخَلْعِ ثِیَابٍ فَاخِرَةٍ وَ النَّقْلِ عَنْ مَنَازِلَ أَنِیسَةٍ وَ الِاسْتِبْدَالِ بِأَوْسَخِ الثِّیَابِ وَ أَخْشَنِهَا وَ أَوْحَشِ الْمَنَازِلِ وَ أَعْظَمِ الْعَذَابِ.
در حدیثى از امام على بن الحسین ع مىخوانیم هنگامى که در باره مرگ از آن حضرت سؤال شد فرمود" مرگ براى مؤمن مانند کندن یک لباس چرکین پرحشره، و گشودن غل و زنجیرهاى سنگین، و تبدیل آن به بهترین لباسها، و خشبوترین عطرها، و راهوارترین مرکبها، و مرفهترین منزلهاى است و نسبت به کافر مانند کندن یک لباس فاخر، و نقل مکان از منزلها مرفه، و تبدیل آن به کثیفترین و خشنترین لباسها، و وحشتناکترین منزلها و عظیمترین عذابها است بحار الانوار" جلد 6 صفحه 155
در حدیث دیگرى از امام صادق ع مىخوانیم که شخصى از حضرتش توصیف مرگ را خواست امام فرمود:
قِیلَ لِلصَّادِقِ ع صِفْ لَنَا الْمَوْتَ قَالَ ع لِلْمُؤْمِنِ کَأَطْیَبِ رِیحٍ یَشَمُّهُ فَیَنْعُسُ «4» لِطِیبِهِ وَ یَنْقَطِعُ التَّعَبُ وَ الْأَلَمُ کُلُّهُ عَنْهُ وَ لِلْکَافِرِ کَلَسْعِ الْأَفَاعِی وَ لَدْغِ الْعَقَارِبِ أَوْ أَشَدَّ ( بحار ج6 ص 155)
:" نسبت به مؤمن همچون عطر بسیار خشبویى است که آن را مىبوید و حالتى شبیه خواب به او دست مىدهد، و درد و رنج به کلى از او قطع مىشود! و نسبت به کافر مانند گزیدن افعىها و عقربها و یا شدیدتر از آن است"! همان مدرک- صفحه 152.
به هر حال مرگ، دریچه عالم بقا است، چنان که در حدیثى از على ع آمده که فرمود:
«لکل دار باب و باب دار الآخرة الموت» هر خانهاى درى دارد و در خانه آخرت، مرگ است"
آرى توجه آن اثر عمیقى در شکستن شهوات، و پایان دادن به آرزوهاى دور و دراز، و زدودن زنگار غفلت از آئینه دل دارد، لذا در حدیثى از امام صادق ع مىخوانیم: قَالَ الصَّادِقُ ع:
1- ذِکْرُ الْمَوْتِ یُمِیتُ الشَّهَوَاتِ فِی النَّفْسِ یاد مرگ شهوتهاى سرکش را در درون آدمى مىمیراند،
2- وَ یَقْطَعُ مَنَابِتَ الْغَفْلَةِ و ریشههاى غفلت را از دل بر مىکند،
3- (وَ یُقَوِّی النَّفْسَ بِمَوَاعِدِ اللَّهِ) ِ وَ یُقَوِّی الْقَلْبَ بِمَوَاعِدِ اللَّهِ . 4- وَ یُرِقُّ الطَّبْعَ؛ قلب را به وعدههاى الهى نیرو مىبخشد، و به طبع آدمى نرمى و لطافت مىدهد،
5- وَ یَکْسِرُ أَعْلَامَ الْهَوَىریال، نشانههاى هوا پرستى را در هم مىشکند،
6- وَ یُطْفِئُ نَارَ الْحِرْصِ؛ آتش حرص را خاموش مىکند.
7- وَ یُحَقِّرُ الدُّنْیَا و هو معنى ما قال النبى (ص) فکر ساعة خیر من عبادة سنة
یاد مرگ شهوتهاى سرکش را در درون آدمى مىمیراند، و ریشههاى غفلت را از دل بر مىکند، قلب را به وعدههاى الهى نیرو مىبخشد، و به طبع آدمى نرمى و لطافت مىدهد، نشانههاى هوا پرستى را در هم مىشکند، آتش حرص را خاموش مىکند. و دنیا را در نظر انسان کوچک مىکند، و این است معنى سخنى که پیغمبر ص فرموده: یک ساعت فکر کردن از یک سال عبادت بهتر است"! «2».
البته منظور بیان یکى از مصداقهاى روشن تفکر است نه اینکه موضوع تفکر منحصر به آن بوده باشد.
در این باره بحث دیگرى در جلد 22 صفحه 235 (ذیل آیه 19 سوره ق) گذشت.
قَالَ الصَّادِقُ ع ذِکْرُ الْمَوْتِ یُمِیتُ الشَّهَوَاتِ فِی النَّفْسِ وَ یَقْطَعُ مَنَابِتَ الْغَفْلَةِ (وَ یُقَوِّی النَّفْسَ بِمَوَاعِدِ اللَّهِ) ِ وَ یُقَوِّی الْقَلْبَ بِمَوَاعِدِ اللَّهِ وَ یُرِقُّ الطَّبْعَ وَ یَکْسِرُ أَعْلَامَ الْهَوَى وَ یُطْفِئُ نَارَ الْحِرْصِ وَ یُحَقِّرُ الدُّنْیَا»