شما چگونه مى گویید: اى امام عزیز! فرزند ما را شفا بده! در حالى که شافى خداست و این نوعى شرک است؟
تدبیر مستقل و غیر وابسته به جایى از آن خداست. اما به حکم این که این جهان، جهانِ اسباب و مسبّبات است
پاسخ
در گذشته، یادآور شدیم که ملاک توحید و شرک در دست ما نیست که کارى را عین توحید و کار دیگر را شرک قلمداد کنیم، بلکه براى خود، معیار و میزانى دارد که باید کارها با آن معیار سنجیده و ما این معیار را با دو مثال روشن مى کنیم.
در قرآن مجید، تدبیر جهان آفرینش، از جمله شفاى بیماران، را به خود خدا نسبت داده است، و منحصر به او شمرده است، و در سوره هاى مختلف مى فرماید:
( یدبّر الأمر )( [114]); «اوست که جهان را اداره مى کند».
ولى در حالى که تدبیر را منحصراً از آن خود مى داند، در سوره النازعات مى فرماید: ( فالمدبّرات أمراً ) ( [115]) ، مسلماً در قرآن تناقض نیست. خود قرآن مى فرماید:( قل لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافاً کثیراً ) ( [116]) ولى تفسیر هر دو آیه این است: تدبیر مستقل و غیر وابسته به جایى از آن خداست. اما به حکم این که این جهان، جهانِ اسباب و مسبّبات است، یک رشته مدبرهایى هستند که به اذن خداوند در تدبیر جهان و ارسال ارزاق به بشر مؤثرند و فرشتگانى براى این کار، گمارده شده اند. مدبّر بودن اینها منافاتى با انحصار تدبیر به خدا ندارد، زیرا اینها جنود الهى و کارگزاران عالم آفرینش به اذن خدا هستند.
مثال دیگر
همگان معتقدیم که شافى خداست و ابراهیم خلیل در این مورد چنین مى گوید:( وإذا مرضت فهو یشفین ) ( [117]) ولى در عین حال، خدا مى فرماید: ما در عسل شفا قرار دادیم، تو گویى این معجون شفابخش است. و مى فرماید: ( فیه شفاء للناس ) ( [118]) و حضرت مسیح، تصریح مى کند که من بیماران را بهبود مى بخشم و شفا مى دهم، اما به اذن خدا، چنان که مى فرماید: ( وأُبرئ الأکمه والأبرص وأُحیى الموتى بإذن الله ) ( [119]) بنابراین منطق قرآن این است که شفا، و حتى زنده کردن مردگان، به صورت استقلالى و بدون استمداد از کسى، ویژه خداست ولى شفا، و حیات بخشى به اذن الهى و امر او و به عنوان این که کارگزار عالم آفرینش است، به وسیله اولیاى خدا انجام مى گیرد، با توجه به این آیات، روشن مى شود که درخواست شفا به نحوى که حضرت مسیح یادآور آن است، نه تنها شرک نیست، بلکه عین توحید است و با آیات قرآن، کمال انطباق را دارد.
[114] . یونس، 3و 31; رعد، 2; سجده 5. .
[115] . نازعات/ 5.
[116] . نساء/ 82.
[117] . شعراء/ 80.
[118] . نحل/ 69.
[119] . آل عمران/ 49.