غلامانی که تا آخرین نفس درکنار امام حسین(ع) ایستادند
در واقعه ی عاشورا ، علاوه بر بزرگانی همچون حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه و ... چند غلام نیز حضور داشتند که همگی از جان و دل ، و رضایت قلبی در رکاب امام حسین علیه السلام شهید شدند .در ذیل به معرفی چند تن از این غلامان می پردازیم...
سَعد بن حَرث (حارث) مَولی علی بن ابی طالب
«سعد» فرزند «حرث» (حارث) بوده است. عدهای از مورخان او را از صحابه رسول الله صلی الله علیه و آله دانستهاند.(1) در حالی که او از جمله غلامان آزاد شده امام علی علیه السلام نیز بوده است.(2)
او را از شرطة الخمیس (همراهان امام علی علیه السلام) دانستهاند. او در زمان حکومت حضرت علی علیه السلام از طرف آن حضرت به عنوان والی و استاندار آذربایجان منصوب شده است.(3) پس از شهادت حضرت علی علیه السلام او از ملازمان امام مجتبی علیه السلام بوده و سپس امام حسین علیه السلام را تا کربلا همراهی کرده است. (4)
سعد بن حرث سعد از زمره کسانی است که به فیض شهادت رسیده است. ابن شهر آشوب ادعا کرده که او در حمله نخستین به شهادت رسیده است ولی دیگر مورخان نامی از او نبردهاند. (5)
رافع بن عبدالله مولی مُسلم اَزدی
رافع که نـام وى را عـارف (6) و واقع نیز گفته اند. (7)
چون روز دهم فرارسید، مسلم بن کثیر در حمله نخست کشته شد. ولی غلامش، عبدالله پس از نماز ظهر در حضور امام علیه السلام با دشمن به مبارزه پرداخت تا آنکه به شرف شهادت نایل آمد.(8)
سَعد مَولی عَمرو بن خالد اَسدی صَیداوی
«سعد» غلام «عمرو بن خالد صیداوی» بود. او مردی با شرافت و دارای همتی بلند بود که «عمرو» را با عدهای دیگر از یاران از کوفه تا رسیدن به امام حسین علیه السلام همراهی کرد. «سعد» همراه با «عمرو» و دیگران که همراه آمده بودند، وارد میدان شد و به شهادت رسید.(9)
سعد در زیارت ناحیه مقدسه با عنوان سعید مورد سلام امام واقع شده است.(10)
سالم مولی عامر بن مسلم عبدی
وى از شـهیدان والامقام کربلا است ،(11) که همراه مولایش ، عامر بن مسلم ، و جمعى از شـیـعـیـان بـصـره بـه یـارى امـام حـسـین (علیه السلام) شتافت . در مکّه به جمع یاران آن حضرت پـیـوسـت و بـا آنها به کربلا آمد، و روز عاشورا در هنگامه نبرد به درجه رفیع شهادت نـایـل گـردیـد.(12)
وى در زیـارت منسوب به ناحیه مقدسه نیز یاد و نامى دارد: «اَلسَّلامُ عَلى سالِم مَولَى عامِرِ بْنِ مُسْلِمٍ»(13)
شَبیب مَولی حَرث بن سریع همدانی جابر
زنـجـانـی گـویـد: عسـقـلانـی در الاصـابـه گـویـد: وی شـبـیـب بـن عـبـداللّه بـن مـشـکـل بـن حـی بـن جـدیه، غلام حرث بن سریع همدانی جابری و بنی جابر تیره ای از هـمـدان اسـت. ابـن کـلبـی گـویـد: شـبـیـب بـن عـبـداللّه از صـحـابـه بـود و دوران رسـول خـداصلی الله علیه وآله را درک کـرده بود. او در همه جنگ های امام علی علیه السلام شرکت داشت و در زمره کـوفیان به شمار می رفت. این شبیب قهرمانی دلیر بود و با سیف بن حارث و مالک بن عبداللّه بن سریع (به جنگ) آمد.(14)
ابن شهر آشوب گوید: او همراه کسانی از اصحاب حسین علیه السلام، در حمله نخست کشته شدند، به شهادت رسید؛ و این پیش از ظهر روز دهم بود.(15)
در زیارت ناحیه مقدسه در دو جا بر کسی به نام شبیب درود فرستاده شده است.(16)
جَون بن حویّ مَولی اَبیذر الغِفّاری
از شهدای کهنسال عاشورا بود. غلام ابوذرغفاری و امام حسین علیه السلام. وی غلام سیاهپوست فضل بن عباس بن عبدالمطلب بود که امام علی علیه السلام او را به 150 دینار خرید و به ابوذر غفاری بخشید تا خدمتگزارش باشد. زمانی که عثمان (خلیفه سوم) ابوذر را به ربذه تبعید کرد، جون نیز همراه او به ربذه رفت.
سال 32 هجری قمری بعد از وفات ابوذر، او به مدینه برگشت و به امام علی علیه السلام پیوست و برای همیشه در خانه ی خاندان آل علی علیه السلام ماند نزد امام حسن و بعد امام حسین علیهما السلام.
سال 60 هـ ق که امام حسین علیه السلام از مدینه به طرف مکه حرکت کرد، جون در کنار آن حضرت و از مدینه تا کربلا همراه امام آمد و در جنگ با دشمنان او تا آخرین قطره ی خون خود از امام دفاع کرد. بیشتر سیره نویسان و صاحبان کتب رجالی، شرح حال او را ذکر کرده و گفته اند:
از آنجا که این غلام اسلحه شناس بود و در اسلحه سازی استاد و در تعمیر آلات جنگی مهارت داشت، در شب عاشورا در خیمه ی مخصوص امام حسین علیه السلام فقط جون در کنار امام بود که شمشیرش را بازبینی و اصلاح می کرد.
از امام سجاد علیه السلام نقل شده است که: جون در خیمه ی پدرم سرگرم وارسی شمشیرش بود و پدرم اشعاری را زمزمه می کرد: «یا دهر اف لک من خلیل، کم لک بالاشراق و الاصیل...».
روز عاشورا، جون نماز ظهر را با امام خود خواند آن گاه با وجود سالخوردگی اش خدمت امام رفت و اجازه ی جنگ گرفت. امام به او فرمود «یا جون، انت فی اذن منی، فانما تبعتنا طلبا للعافیة فلا تبتل بطریقتنا؛ ای جون، تو برای سلامتی و آسایش از رنج دیگران، به ما پیوسته بودی و پیرو ما شدی پس خود را مبتلا به بلای ما نکن. از سوی ما اجازه داری که به سلامت از اینجا بروی»، جون خود را بر پای امام علیه السلام انداخت و گفت :«من در ایام راحتی، در سایه ی شما در رفاه و آسایش بودم. انصاف نمی دانم که امروز که روز سختی است شما را تنها گذارم و بروم. درست است که خون بدنم بدبوست و جایگاه پست دارم و رنگم سیاه است اما آیا بهشت را از من دریغ می کنی؟ برایم دعا کن تا از اهل بهشت بشوم و شرافت یابم و روسفید شوم. به خدا قسم از شما جدا نمی شوم تا خون سیاهم با خون های شما آمیخته شود».
جون، بعد از اجازه ی امام به میدان رفت . او در کربلا جنگ نمایانى کرد تا اینکه اطراف او را گرفتند و زخمهاى فراوانى به او وارد کردند. به نقل برخی از تاریخ نگاران 25 نفر و به نقل مقتل ابی مخنف، 70 نفر از لشگر عمر سعد را کشت و عده ای را زخمی کرد آنگاه با ضربه ی شمشیری که به سرش خورد در میدان جنگ به شهادت رسید.
هنگامىکه روى زمین افتاد، امامحسین(علیه السلام) سر او را به دامن گرفت و بلند بلند گریست، سپس دست مبارک را بر سر و صورت «جون» کشید و فرمود: «اللّهُمِّ بَیِّض وَجْهَهُ وَ طَیِّب ریحَهُ وَاحْشُرْهُ مَعَ مُحَمَّد وَ آل مُحَمَّد»، «بارالها رویش را سفید و بویش را خوش فرما و با خاندان عصمت محشورش فرما.
آن گاه پیکر مطهر او را از میدان بیرون برد و در خیمه ی مخصوص اجساد یاران شهیدش قرار داد.(17)
در روایتی از امام باقر از پدرش امام سجاد علیهماالسلام چنین آمده است که فرمود «بعد از واقعه ی عاشورا مردم برای دفن کشته ها آمدند. پس از ده روز وقتی جسد جون را یافتند بوی مشک از آن به مشام می رسید.»
جون نیز از جمله شهدایی است که در زیارت ناحیه مشمول سلام و تحیت قرار گرفته است، در این زیارت آمده است: «السّلام علی جون بن حویّ ابن حریًّ مولی ابی ذرّ الغفّاری؛ سلام بر جون غلام ابی ذر غفاری».
واضِحِ تُرکی
او مردی شجاع و قاری قرآن و ترک زبان و یکی از غلامان حرث مذحجی سلمانی است که همراه جناده بن حارث به حضور امام حسین علیه السلام آمده بود.
مولف ابصار العین ضمن این که دو نفر ترک زبان را در یاران ابی عبداللَّه علیه السلام یاد می کند. می گوید: به گمان من واضِحِ تُرکی همان کسی است که گویند روز عاشورا در مقابل سپاه کوفه ایستاد و پیاده با شمشیر مبارزه می کرد و رجز می خواند و چون روی زمین افتاد به امام استغاثه کرد. امام بر بالین او آمد و دست بر گردن او نهاد، در حالی که او جان می داد و او به خود می بالید که چه کسی همانند من است، در حالی که پسر رسول خدا صورتش را بر صورتم گذاشته است! سپس روحش به پرواز درآمد.(18)
پی نوشت:
1) الاصابة فی تمییز الصحابه، ج3، ص 42
2) منتهی الآمال، ج 1، ص 654
3) مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 4، ص27
4) ابصار العین، ص96
5) همان
6) عـبـرات المـصـطـفـین ، ج 2، ص 165
7) عاشورا چه روزیست ، ص 256
8) ابصار العین، ص 185؛ ذخیرة الدارین، ص 270، تنقیح المقال، ج 3، ص 422
9) ابصارالعین،ص117/ تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص446
10) اقبال الاعمال، ج3، ص79
11) تـسـمـیـة مـن قـتـل مـع الحـسـیـن (علیه السلام )...، ش 47؛ الحـدائق الوردیـّه فى مناقب ائمة الزیـدیـّة ، ص 121؛ نـیـز ر.ک . اعـیـان الشـیـعة ، ج 1، ص 611 و ج 7، ص 181؛ معجم رجـال الحـدیـث ، ج 8، ص 32؛ قـامـوس الرجـال ، ج 4، ص 617؛ انصارالحسین ، ص 89، الدارالاسلامیة
12) تـنـقـیح المقال ، ج 1، ص 61 و ج 2، ص 117؛ ابصارالعین ، ص 191، مرکز الدراسات الاسلامیة لحرس الثورة
13) الاقـبـال ، ج 3، ص 78؛ نـیـز ر.ک بـحـارالانـوار، ج 45، ص 72 و ج 98، ص 273
14) در الاصـابـه، ج 2، ص 160، شـمـاره 3960 آمده است: کلبی گفته که شبیب بن عبداللّه بن مشکل بن حی بن جَدیه حضور پیامبرصلی الله علیه وآله را درک کرد و در جنگ های امام علی علیه السلام شرکت جست... اما دلیلی بر این که این شخص همان شبیب غلام حرث بن سریع است، ذکر نکرده و معلوم نیست همان شخص باشد. (وسیلة الدارین، ص 155، شماره 75)
15) ابصار العین، ص 133.
16) وسیلة الدارین، ص 155،شماره 76
17) انساب الاشراف، پیشین، ص 185 و الفتوح، پیشین، ص 108 و الکامل فی التاریخ، پیشین، ص 59. ابن شهر آشوب نیز در کتاب خود از او با نام جوین بن ابی مالک یاد کرده است. المناقب، پیشین، ج 4، ص 103
18) مقتل خوارزمی ج 2 ص 24.
منابع:
تاریخ امام حسین علیه السلام به نقل از جلاءالعیون مجلسی .
سایت فرهنگ عاشورا.
دائرة المعارف تشیع.
منتهی الامال.
ناسخ التواریخ .
مقتل مقرم.
لهوف.