عبدالله بن الحسن نوجوان غیور کربلا
در تمام حرکت های بزرگ اصلاح طلبانه و انقلاب های رهایی بخش حساس ترین مسئولیت ها بر عهده نیروهای توانمند جوان قرار داده می شود . در نهضت عاشورا نیز مهمترین و سرنوشت سازترین نقش ها را نیروهای جوان عهده دار بودند که طی آن هفتاد و دو تن از بهترین مردان شهید شدند...
امام رضا ( علیه السلام) به «ریان ابن شبیب » فرمود: «ای پسر شبیب! هجده نفر از ما بنی هاشم در کربلا شهید شدند که در روی زمین نظیر نداشتند . این هجده نفر به استثنای فرمانده لایق و پیشوای عالی قدر خود امام حسین ( علیه السلام) که پنجاه و هفت ساله بود، همه جوان بودند; جوانان سی و پنج ساله و کمتر تا نوجوانان دوازده ساله و ده ساله! سایر جانبازان کربلا نیز اکثرا نسل جوان بودند. در حقیقت می توان گفت اکثریت فداکاران قهرمان کربلا را جوانان تشکیل می دادند» . (سیمای جوانان در قرآن و تاریخ اسلام، علی دوانی، ص 209)
هنگامی که یزید بن معاویه شرافت و فضیلت را لگد کوب می کرد این جوانان فداکار مردانه قیام کردند . سیمای جوانیشان پر شور و از جان گذشته تا همیشه در تاریخ رستاخیز حسینی می درخشد . آری چهره تابناک آن جوانان بود که تلۆلۆ خاص قیام تاریخی امام حسین ( علیه السلام) را در دل قرن ها به یادگار باقی نهاد .
یکی از نوجوانان این عرصه عبدالله بن الحسن بود. وی نوجوانی یازده ساله بود .پدرش امام حسن مجتبی ( علیه السلام) و مادرش، دختر شلیل بن عبدالله می باشد . عبدالله در کربلا نوجوانی بود که به سن بلوغ نرسیده بود، از پیش زنان بیرون آمد. زینب، دختر على علیه السلام خود را به او رساند تا او را نگه دارد.
امام حسین علیه السلام به خواهرش فرمود: خواهرم او را نگهدار! عبدالله نپذیرفت و به شدت مقاومت کرد و چون عمویش امام حسین ( علیه السلام) را زخمی و بی یاور دید، خود را به آن حضرت رسانید و گفت: «به خدا قسم از عمویم جدا نمی شوم » .
در آن هنگام شمشیری به طرف امام حسین ( علیه السلام) روانه شد . عبدالله دست خود را سپر شمشیر قرار داد و دستش به پوست آویزان شد و فریاد زد: «عموجان » !
امام حسین ( علیه السلام) او را در بغل گرفت و به سینه چسبانید و فرمود: برادرزاده! بر این مصیبت که بر تو وارد آمده است، صبر کن و از خداوند طلب خیر نما، زیرا خداوند تو را به پدران صالحت ملحق می کند .
ناگاه حرمله بن کاهل تیری بر او زد و او در دامان عمویش امام حسین ( علیه السلام)، به شهادت رسید .
شیخ مفید گفته است :
سپس امام حسین علیه السلام دست خود را به آستان الهى بلند کرد و گفت : خداوندا! اگر آنان را تا مدت معینى بهره مند خواهى کرد، پس آنان را دچار تفرقه و تشتت ساز. والیان را هرگز از آنان خشنود مکن . آنان دعوتمان کردند تا یارى مان کنند، سپس تجاوز کرده و ما را کشتند.
سپاه دشمن از چپ و راست به باقیمانده یاران امام حسین علیه السلام حمله ور شدند و همه را کشتند و جز سه یا چهار نفر کسى باقى نماند.
شمعها از پای تا سر سوخته مـانده یک پروانه ی پر سوخته
نـام آن پـروانه عبـدالله بـود اختری تـابندهتر از مـاه بود
کرده از اندام لاهوتی خروج یافته تـا بـامِ «أوْ أدنی» عروج
خون پاکش زاد و جانش راحله تـار مـویش عالمی را سلسله
صـورتش مـانند بابا دلگشــا دستهای کوچکش مشکلگشا
رخ چو قرآن چشم و ابرو آیهاش آفتــاب آیینــهدار سایــهاش
مجتبـایی بــا حسین آمیـخته بر دو کتفش زلف قاسم ریخته
(حاج غلامرضا سازگار)
________________________________________
منابع:
سایت حوزه
جهان نیوز
مجله دیدار آشنا 1382، شماره 46-45