در روز پنجم محرّم سال 61 ه.ق چه گذشت؟
در این مقاله وقایع روز پنجم محرمالحرام سال 61 هجرى قمرى را بطور خلاصه بازگو می کنیم...
اعزام شبث به کربلا
در روز پنجم محرمالحرام سال 61 هجرى قمرى عبیدالله بن زیاد مردی را به دنبال شبث بن ربعی فرستاد تا وی را به کربلا گسیل کند. شبث بن ربعی در آن روز خود را به بیماری زده بود و قصد داشت که ابن زیاد او را از رفتن به کربلا معاف کند ولی عبیدالله بن زیاد برای او پیغام فرستاد که مبادا از کسانی باشی که خداوند در قرآن فرموده است:
چون به مومنین رسند گویند از ایمان آورندگانیم و هنگامی که به نزد یاران خود که همان شیطانند، روند اظهار دارند ما با شماییم و مومنین را به سخره میگیریم.
و به او خاطرنشان ساخت که اگر بر فرمان ما گردن مینهی و در اطاعت مایی، در نزد ما باید حاضر شوی.
شبث بن ربعی شبانگاه نزد عبیدالله آمد تا رنگ گونه او را نتواند بخوبی تشخیص دهد. ابن زیاد به او مرحبا گفته و در نزد خود بنشاند و گفت: باید به کربلا روی، پس شبث قبول کرد و عبیدالله او را به همراه هزار سوار بسوی کربلا گسیل داشت.
پس عبیدالله بن زیاد به شخصی به نام زحر بن قیس با پانصد سوار ماموریت داد که بر جسر (پل) صداه ایستاده و از حرکت کسانی که به عزم یاری امام حسین (علیه السلام) از کوفه خارج میشوند جلوگیری کند.
فردی به نام عامربن ابی سلامه که عازم بود برای پیوستن به امام (علیه السلام) از برابر زحر بن قیس و سپاهیانش گذشت، زحربن قیس به او گفت: من از تصمیم تو آگاهم که میخواهی حسین را یاری کنی بازگرد!
ولی عامربن ابی سلامه به زحربن قیس و سپاهش حملهور شد و از میان سپاهیان گذشت و کسی جرات نکرد تا او را دنبال کند. عامر خود را به کربلا رساند و به امام حسین (علیه السلام) ملحق شد تا به درجه رفیع شهادت نائل آمد. او از اصحاب امیرالمومنین علی بن ابیطالب (علیه السلام) بود که چندین جنگ در رکاب آن حضرت شمشیر زده است.
اجتماع لشکر عمر بن سعد
نیروهای پراکنده در سطح شهر کوفه کم کم جمع شده و به لشکر عمر بن سعد می پیوندند.
چون گروهی از مردم می دانستند که جنگ با امام حسین (علیه السلام) در حکم جنگ با خدا و پیامبر است، در اثنای راه از لشکر دشمن جدا شده و فرار می کردند. نوشته اند: فرماندهی که از کوفه با هزار جنگجو حرکت کرده بود، چون به کربلا رسید، سیصد یا چهارصد نفر همراه او بودند و بقیه چون اعتقادی به این جنگ نداشتند، اقدام به فرار می کردند
عبیدالله عده ای را مأموریت داد تا در مسیر کربلا بایستند و از حرکت کسانی که به قصد یاری حسین (علیه السلام) از کوفه خارج می شوند، جلوگیری کنند.
چون گروهی از مردم می دانستند که جنگ با امام حسین (علیه السلام) در حکم جنگ با خدا و پیامبر است، در اثنای راه از لشکر دشمن جدا شده و فرار می کردند. نوشته اند: فرماندهی که از کوفه با هزار جنگجو حرکت کرده بود، چون به کربلا رسید، سیصد یا چهارصد نفر همراه او بودند و بقیه چون اعتقادی به این جنگ نداشتند، اقدام به فرار می کردند.
در تعداد کل لشکریانى که به همراه عمربن سعد در کربلا حضور پیدا کردند تا با امام حسین علیهالسلام بجنگند، اختلاف است، ولى نکتهاى که نباید فراموش کرد این است که تعداد نظامیان جیره خوارى که از حکومت وقت، حقوق و لباس و سلاح و لوازم جنگى دریافت مىکردند سى هزار نفر بوده است.
مفضل بن عمر از امام صادق علیهالسلام نقل کرده است که فرمود: حسین بن على علیهالسلام بر برادرش امام حسن علیهالسلام وارد شد و چون بر او نظر نمود گریست، امام حسن علیهالسلام از علت گریه سۆال کرد، امام حسین علیه السلام فرمود: براى مصائبى که بر تو وارد مىشود گریه مىکنم. امام حسن علیهالسلام فرمود:
«مرا به وسیله سم شهید خواهند کرد ولى روزى همانند روز تو نیست اى ابا عبدالله، سى هزار مرد که ادعا دارند از امت پیامبرند و خود را به اسلام منسوب مىکنند بر کشتن و ریختن خون تو اجتماع کنند، حرمت تو را هتک و زنان و فرزندان تو را اسیر و اموالت را غارت کنند، در آن هنگام خداوند لعنت خود را بر بنى امیه نازل کند و آسمان خون ببارد و هر چیز حتى وحوش و ماهیها بر تو بگریند». (الملهوف 11؛ الامام الحسین و اصحابه 230 ؛ مقتل الحسین مقرم 201)
________________________________________
منابع:
پایگاه اطلاع رسانی شیخ حسین انصاریان.
مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن.