توصیه های پس از تولد نوزاد در سیره اهل بیت علیهم السلام
توصیه های پس از تولد نوزاد در سیره اهل بیت علیهم السلام
توصیه های پس از تولد نوزاد در سیره اهل بیت علیهم السلام
تربیت انسان ها کار پیچیده و مشکلی است و جز با توکل بر خدا و توسل به معصومان (علیهم السلام) و نیز استفاده از شیوه های ارائه شده از سوی دین مبین اسلام، ممکن نیست. همچنین عملکرد انسان هایی که در تربیت موفق بوده اند می تواند کمک بسیار مؤثری در این امر مهم باشد. از این رو با توجه به مطالبی که در فصول و مباحث پیشین مطرح شد، در این مبحث به بررسی آداب و سنن زمینه ساز تربیت در آغاز تولد می پردازیم تا با پیروی از سیره تربیتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم السلام) بتوانیم گامی مؤثر در تربیت فرزندان خویش برداریم.
در سیره معصومان (علیهم السلام) آداب و سنت هایی یافت می شود که از آغاز تولد فرزند تا روز هفتم به آنها عمل می کرده اند. عمل به این آداب، زمینه های مساعد تربیت را در فرزند به وجود می آورد. ممکن است نقش برخی از این آداب در تربیت فرزند برای ما مخفی باشد یا تأثیر کمتری در تربیت داشته باشد، ولی به هر حال تأثیر خود را در فرزند خواهد گذاشت.
بخشی از این روش ها، زمینه های تربیت بعدی را فراهم می کند و برخی، علاوه بر آن، خود نیز اثر تربیتی مستقیمی دارند. از مجموع همین تأثیرات جزئی است که تربیت تحقق می یابد؛ زیرا تربیت امری لحظه ای نیست که یکباره صورت پذیرد، بلکه امری تدریجی است که با فراهم شدن زمینه های آن، از بین رفتن عوامل مزاحم و رعایت آداب و دستورهای تربیتی و استفاده از شیوه های مناسب تحقق می یابد. برخی از این آداب چنین است:
1. اذان و اقامه گفتن در گوش نوزاد
نخستین کاری که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه (علیهم السلام) پس از تولد فرزند انجام می دادند، این بود که در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه می گفتند. امام سجاد (علیه السلام) می فرماید:
هنگامی که امام حسین (علیه السلام) متولد شد، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در گوش او اذان گفت (مجلسی، 1403، ج 43، ص 240).
همچنین در روایتی دیگر آمده است:
هنگامی که امام حسن (علیه السلام) متولد شد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در گوش او اذان گفت (همان، ج 104، ص 123).
نجمه، مادر امام رضا (علیه السلام) نیز می گوید:
وقتی حضرت رضا (علیه السلام) متولد شد، امام کاظم (علیه السلام) در گوش راست او اذان و در گوش چپ اقامه گفت (حر عاملی، 1367، ج 15، ص 138).
امیرمؤمنان علی (علیه السلام) نیز می فرماید:
هنگامی که زایمان حضرت زهرا (علیهاالسلام) فرا رسید، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به اسماء بنت عمیس و ام سلمه فرمود: بر بالین حضرت فاطمه (علیهاالسلام) حاضر شوید و وقتی فرزند متولد شد، در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه بگویید؛ زیرا اگر چنین کنید، از شیطان در امان خواهد بود (إربلی، 1405، ج 2، ص 148).
در این باره روایات فراوان دیگری نیز آمده است که معصومان (علیهم السلام) در زندگی خویش چنین شیوه ای داشتند و به دیگران نیز سفارش می کردند که این گونه عمل کنند.
در اینجا ممکن است بپرسید: آیا این عمل، در کودک تأثیری نیز باقی می گذارد یا اینکه آداب و سننی است که والدین با عمل به آن کسب ثواب می کنند؟ در پاسخ باید گفت: اولاً در برخی روایات آثار تربیتی و همچنین آثار جسمی و روحی دیگری نیز برای این عمل بیان شده است؛ از جمله محفوظ ماندن از جنون، پیسی، غش، که برای اطلاع بیشتر می توان به آن روایات مراجعه کرد (حر عاملی، 1367، ج 15، ص 137). (1)
براساس این روایات، اذان و اقامه گفتن در گوش نوزاد، موجب آرامش روحی کودک و ایمنی وی از شیطان، جنون و پیسی می شود. البته اذان هرجا گفته شود، شیطان از آنجا دور می شود؛ از این روست که برای کودکان نیز سفارش شده است. سلیمان الجعفری می گوید از امام رضا (علیه السلام) شنیدم که می فرمود:
أذن فی بیتک فانه یطرد الشیطان و یستحب من أجل الصبیان (کلینی، 1365، ج 3، ص 308)؛ در خانه ات اذان بگو که موجب دوری شیطان می شود و برای کودکان پسندیده است.
ثانیاً، این عمل، از نظر علمی نیز توجیه پذیر است. پژوهشگران اثبات کرده اند که کودکان نه تنها در روزهای اول تولد گفته های ما را می شنوند و در ذهن خود ضبط می کنند، بلکه پیش از تولد نیز از صدای قلب و حرکت غذا در روده و معده مادر و حتی صداهای بیرونی مثل صدای پدر و مادر و اطرافیان اثر می پذیرند و نسبت به آن صداها شناخت پیدا می کنند و بعد از تولد با آنها مأنوس خواهند بود.
یکی از علل آرامش فرزند، هنگامی که مادر او را در آغوش می گیرد، انس با صدای قلب مادر در رحم است. ویلیام سیرز در این باره می گوید:
با کودک صحبت کنید و برایش آواز بخوانید. برای کودکی که در رحم دارید خاطره های خوش ایجاد کنید. بررسی ها نشان داده است که کودکان بعدها به صداهای آشنایی که در دوران زندگی در رحم مادر شنیده اند، و به صدای کسانی که با آنها صحبت کرده اند و برایشان آواز خوانده اند، عکس العمل نشان داده اند. نوزادان به صدای پدرانشان - اگر قبل از تولد با آنها صحبت کرده باشند - بیشتر توجه می کنند و آوازهایی را که مادر در ماه های زندگی در زهدان برای آنها خوانده است، آسان تر یاد می گیرند (سیرز، 1369، ص 20).
همچنین «در یک آزمایش، 5 تا 6 هفته آخر بارداری، برای تعدادی از کودکان نوار سرودی که مادرشان خوانده بود، روزی دوبار پخش شد. پس از تولد، کودکان ترجیح می دادند که این سرود را از مادرشان بشنوند تا سرودی دیگر، هر چند آن را هم مادرشان می خواند. در آزمایشی دیگر، کودکان ترجیح می دادند به سرودی که مادرشان خوانده است، گوش دهند تا سرودی که شخص دیگری خوانده است. این هم به دلیل آن است که قبلاً با صدای مادر آشنا بودند (هترینگتون، 1373، ج 1، ص 212). (2)
بنابراین، اذان و اقامه گفتن در گوش کودک از سه جهت می تواند تأثیر تربیتی داشته باشد: نخست، تأثیرات جسمی و ایمنی از بیماری هایی که ممکن است کودک به آنها دچار شود. دوم، تأثیرات معنوی و آرامش روحی که با دوری شیطان برای کودک حاصل می شود. سوم، تأثیرات آموزشی که کودک با مفاهیم اعتقادی و مذهبی آشنا می شود و در آینده به این مفاهیم انس و علاقه بیشتری پیدا کی کند.
2. نحنیک یا کام برداشتن
از دیگر آدابی که معصومان (علیهم السلام) در آغاز تولد فرزند رعایت کرده اند، برداشتن کام نوزاد است. کام برداشتن بدین معناست که مقداری خرما، شیرینی یا چیز دیگری را نرم و ملایم کرده، به صورت مایع در آورند و آن را در کام کودک بریزند (طریحی، 1408، ص 590). پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه (علیهم السلام) خود به این سنت عمل می کردند و دیگران را نیز به آن سفارش می نمودند. امام صادق (علیه السلام) از امیرمؤمنان علی (علیه السلام) نقل می کند که فرمود:
حنکوا أولادکم بالتمر، فکذا فعل رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بالحسن و الحسین (علیهماالسلام) (حر عاملی، 1367، ج 15، ص 137)؛ کام فرزندانتان را با خرما بردارید؛ زیرا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با حسن و حسین (علیهماالسلام) چنین کرد.
همچنین از مادر امام رضا (علیه لسلام)، نقل شده که وقتی علی بن موسی الرضا (علیه السلام) متولد شد، او را در پارچه سفیدی پیچیدم به امام کاظم (علیه السلام) دادم. امام (علیه السلام) در گوش راست او اذان و در گوش چپ اقامه گفت و آب فرات طلبید و با آن کام نوزاد را برداشت و او را به من برگرداند (همان، ص 138).
نیز وقتی عبدالله بن عباس صاحب فرزندی شد، علی (علیه السلام) به منزل او رفت و فرمود: او را بیاورید. کودک را آوردند. امام (علیه السلام) او را گرفت، کام او را برداشت، برای او دعا کرد و او را برگرداند... (ابن ابی الحدید، 1385، ج 7، ص 148).
بنابراین، کام برداشتن، از سیره معصومان (علیهم السلام) بوده است و با چیزهای مختلفی از قبیل خرما، آب (در صورت امکان آب فرات و پس از آن آب باران) (کلینی، 1365، ج 6، ص 24)، تربت امام حسین (علیه السلام)، عسل یا هر نوع شیرینی دیگر انجام می شده است. در روایات، برای کام برداشتن با برخی از این چیزها، فوائدی نیز ذکر شده است. برای مثال، امام صادق (علیه السلام) کام برداشتن با تربت امام حسین را موجب ایمنی فرزند می داند:
حنکوا اولادکم بتربه الحسین (علیه السلام) فانه امان (نوری، 1408، ج 15، ص 138).
مراد از امان، ممکن است ایمنی از شیطان یا بلاها یا هر دو باشد. همچنین آن حضرت کام برداشتن با آب فرات را موجب دوستی اهل بیت (علیهم السلام) می داند:
ما أظن أحدا یحنک بماء الفرات إلا أحبنا أهل البیت (همان، ص 139).
و یا
الا کان لنا شیعه (همان، ش 4).
کام برداشتن با تربت امام حسین (علیه السلام) به دلیل قرب و منزلتی که آن امام نزد خدا دارد، آثار روحی و معنوی بسیاری دارد. در روایات متعدد از آثار مادی و معنوی آن، حتی در شفای بیماران سخن به میان آمده است. افراد بسیاری نیز این را تجربه کرده اند. روایات ما برای آب فرات اهمیت خاصی از حیث معنوی قائل است. (3) این اهمیت شاید از آن جهت باشد که این آب طعم گوارایی دارد. آب باران نیز چون آب خالص است و شوری و تلخی و مواد مخلوط ندارد، از سایر آب ها گواراتر است.
یادآور می شویم که مستحب است که عمل کام برداشتن و تحنیک به دست بزرگان دین و افراد صالح و باتقوا واقع شود. این خود، علاوه بر آثاری که در روایات آمده و نیز آثار احتمالی که بیان شد، نوعی تیمن و تبرک است و چون مستحب است که هنگام این عمل برای کودک دعا کنند، دعای بزرگان دینی برای کودک تأثیرات معنوی فراوانی خواهد داشت. در صدر اسلام معمولاً کام کودکان مسلمان را پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه (علیهم السلام) برمی داشتند و برای کودک دعا می کردند.
3. پوشش نوزاد
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصومان (علیهم السلام) به پوشش کودک، به ویژه در آغاز تولد، اهمیت فراوان می دادند. تأکید بر پوشاندن لباس سفید بر کودک و نهی از پوشاندن لباس زرد بر او، در سیره، حکایت از اهمیت و تأثیر رنگ لباس بر کودک دارد. زید بن علی از پدرش امام سجاد (علیه السلام) نقل می کند که
لما ولدت فاطمه (علیهاالسلام) الحسن (علیه السلام) أخرج إلی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فی خرقه صفراء، فقال (صلی الله علیه و آله و سلم) ألم أنهکم أن تلفوه فی خرقه صفراء، ثم رمی بها و أخذ خرقه بیضاء فلفه فیها (مجلسی، 1403، ج 104، ص 109)؛ زمانی که حضرت فاطمه (علیهاالسلام) امام حسن (علیه السلام) را به دنیا آورد، [اطرافیان] او را در پارچه زردی پیچیدند و نزد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) آوردند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: مگر شما را از پوشاندن پارچه زرد بر نوزاد منع نکرده بودم؟ سپس پارچه زرد را به دور افکند و پارچه سفیدی بر او پوشاند.
همچنین گذشت که مادر امام رضا (علیه السلام) فرمود:
لما ولد الرضا (علیه السلام) ناولته موسی (علیه السلام) فی خرقه بیضاء (حر عاملی، 1367، ج 15، ص 138)؛ وقتی [امام] رضا (علیه السلام) به دنیا آمد، او را در پارچه سفیدی پیچیدم و به امام کاظم (علیه السلام) دادم.
بنابراین، رنگ پوشش نوزاد در سیره معصومان (علیهم السلام) مهم دانسته شده و اصرار بر این است که رنگ لباس نوزاد سفید باشد، نه زرد. درباره سرّ رنگ سفید و اینکه چه آثار جسمی یا روحی برای کودک خواهد داشت، در روایات چیزی بیان نشده است. البته در این مورد، حدس هایی می توان زد و نیز می توان فوائد احتمالی برای آن بیان کرد. امروزه در روان شناسی رنگ ها، تحقیقات بسیاری در زمینه تأثیر رنگ ها بر حالات روحی - روانی انسان ها انجام شده و نتایج تحقیقات، تأثیر رنگ ها را تأیید کرده است (لوشر، 1371). اما گرچه تأثیر رنگ لباس بر کودک انکار ناپذیر است، ولی در نوع و کیفیت تأثیر آن، داوری قطعی و روشنی نمی توان کرد.
4. تبریک و دعا
از دیگر آداب آغاز تولد کودک که در سیره معصومان (علیهم السلام) رعایت شده، تبریک ولادت کودک به پدر و مادر اوست. مرازم از برادش نقل می کند:
مردی به امام صادق (علیه السلام) عرض کرد که صاحب پسری شده ام. امام (علیه السلام) فرمود: خدا سپاسِ بخشنده را روزی ات کند و فرزند را برایت مبارک گرداند و او را حفظ فرماید و تو را از خیر او بهره مند سازد (کلینی، 1365، ج 6، ص 17).
همچنین در سیره ای که پیشتر از ابن ابی الحدید نقل شد آمده بود که
وقتی عبدالله بن عباس صاحب پسری شده امیرمؤمنان علی (علیه السلام) با اصحاب به دیدار او رفتند و حضرت این گونه به او تبریک گفت: خدا سپاسِ بخشنده را روزی ات کند و فرزند را بر تو مبارک گرداند (ابن ابی الحدید، 1385، ج 7، ص 148).
همچنین، امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
مردی ولادت فرزند مردی دیگر را چنین تبریک گفت: یهنئک الفارس؛ قدم سوارکار نورسیده مبارک! امام حسن مجتبی (علیه السلام) فرمود: از کجا می دانی که او سوارکار خواهد بود؟ آن مرد عرض کرد: فدایت شوم پس چه بگویم؟ امام فرمود: بگو: خدا سپاس بخشنده را روزی تو کند و فرزند را برایت مبارک گرداند و او را به رشد و کمال رساند (عمری طولانی به او بدهد) و تو را از نیکی او بهره مند سازد (کلینی، 1365، ج 6، ص 17).
چنان که در این سیره ها آمده است، اولاً تبریک گفتن و اظهار شادمانی کردن برای تولد نوزاد، از سنن و آداب اسلامی است؛ ثانیاً باید تعبیرهای تبریک، آمیخته با ارزش های الهی و معنوی، آموزنده و یادآور شکر پروردگار و در برگیرنده دعا برای پدر و مادر و آینده نوزاد باشد.
در اینجا دو نکته مهم وجود دارد: نخست اینکه اظهار شادمانی دیگران مستقیماً در والدین تأثیر دارد و آنها را اگر احیاناً از تولد فرزند ناراحت اند، خوشحال می کند. با یادآوری نعمت الهی آنها را به شکر نعمت وا می دارد؛ در نتیجه والدین با علاقه و رضایت کامل به تربیت کودک می پردازند و این رضایت، در کودک اثر خواهد گذاشت. مادری که با رضایت کامل به فرزند خویش شیر دهد، به نظافت او بپردازد و به او محبت کند، در شکل گیری هرچه بهتر شخصیت کودک مؤثر است. «نتیجه تحقیقات نشان می دهد تمایل و علاقه مندی مادر، ضمن شیر دادن طفل، در ثبات شخصیت او مؤثر است. بدین ترتیب، تأثیر رفتار مادر در رشد شخصیت طفل از لحظه تولد نوزاد آشکار می شود... مادرانی که علاقه مند به شیر دادن کودکان خود نیستند و آنها را با بی میلی در آغوش می گیرند، انزوا، بی حسی و احتمالاً غش را در اطفال خودشان به وجود می آورند» (عظیمی، 1369، ص 106).
دوم آنکه دعا برای سلامت و رستگاری کودک، در هر لحظه و مرحله ای از تربیت کودک مؤثر، و در تبریک ولادت نیز مطرح است. در روایات و سیره تربیتی معصومان (علیهم السلام) دعا کردن برای فرزند در مراحل متعددی از جمله هنگامی که انسان قصد ازدواج می کند، وقت ورود بر همسر و هنگام آمیزش، وارد شده است؛ علاوه بر اینها هنگام کام برداشتن کودک، وقت عقیقه برای او و هنگام نامگذاری کودک، دعا وارد شده است و معصومان (علیهم السلام) در سیره خود بدان عمل می کردند. دعا برای کودک گذشته از تأثیرات روحی، معنوی و جسمی، تأثیرات روانی و تلقینی نیز دارد؛ زیرا وقتی کودک با والدینی روبه روست که هر آن، دم از ارتباط با خدا و استمداد از او می زنند، او نیز بدان سوی کشیده خواهد شد.
5. نام نیک
نامگذاری برای همه اشیائی که انسان با آنها سر و کار دارد، ضروری است؛ زیرا انسان برای شناختن و شناساندن هر چیز محتاج نام آن است؛ مثلاً برای شناساندن خود به دیگران، ناگزیر از بیان نام است. امام مهم، زمان نامگذاری و انتخاب نام است. البته در سیره معصومان (علیهم السلام) بر هر دو کار تأکید شده است. تأکید اسلام بر نامگذار پیش از تولد فرزند است و اگر نشد، در بدو تولد، تا روز هفتم ولادت و همراه با عقیقه است. امام صادق (علیه السلام) می فرماید: پدرم از جدم نقل کرد که امیرمؤمنان علی (علیه السلام) فرمود:
فرزندان خود را قبل از اینکه متولد شوند، نامگذاری کنید و اگر نمی دانید پسر است یا دختر، از نام هایی استفاده کنید که بر هر دو می نهند؛ زیرا کودکانی که بر آنها نام نهاده نشده است، روز قیامت به پدر خود اعراض می کنند که چرا بر من نام ننهادی و [حال آنکه] پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز محسن را قبل از تولد نام نهاد (کلینی، 1365، ج 6، ص 18).
ابی بصیر نیز از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که درباره مولود فرمود:
مولود را در روز هفتم ولادت نامگذاری می کنند و برای او عقیقه می دهند و (موی) سرش را می تراشند (کلینی، 1365، ج 6، ص 29).
یادآور می شویم که این دو دسته روایات با هم منافاتی ندارند؛ زیرا طبق برخی روایات تا روز هفتم می توان نام را تغییر داد. امام صادق (علیه السلام) فرمود:
هیچ پسری برای ما متولد نمی شود، مگر اینکه نام او را محمد می گذاریم؛ وقتی هفت روز از ولادت وی گذشت، اگر خواستیم نام او را تغییر می دهیم یا باقی می گذاریم (همان، ص 18).
بنابراین، نامگذاری پیش از تولد به احترام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و برای تیمن و تبرک به نام او صورت می گیرد و تا روز هفتم نیز قابل تغییر است. اما چرا پیش از تولد نامگذاری انجام می شود؟
یک احتمال همان است که در روایت ذکر شده است که کودک پیش از تولد نیز دارای روح و شخصیت و احترام است و اگر نامگذاری نشود و سقط شود، به او احترام لازم گذاشته نشده است و آن کودک، در قیامت به این بی احترامی والدین معترض خواهد شد.
احتمال دیگر اینکه اگر تا روز هفتم نامگذاری صورت نگیرد، چه بسا اقوام و آشنایان نامهای نامناسب و ناشایستی را بر والدین تحمیل کنند. بنابراین، بهتر است نامگذاری پیش از تولد صورت پذیرد. به همین دلیل در سیره معصومان (علیهم السلام) و بزرگان صدر اسلام تأکید بر این بوده است که بزرگان برای کودکان نامگذاری کنند و خود نیز چنین می کرده اند؛ برای مثال، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای فرزندان علی (علیه السلام) نام برگزید (مجلسی، 1403، ج 43، ص 242) (4) و علی (علیه السلام) فرزند ابن عباس را نامگذاری کرد. صحابه نیز فرزندان خود را برای نامگذاری نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه (علیهم السلام) می آوردند تا نامهای مناسب و شایسته ای برای آنها برگزینند. پس بهتر است نامگذاری تا روز هفتم به تأخیر نیفتد.
مسئله دیگری که اهمیت خاصی دارد، انتخاب نام است. در سیره معصومان (علیهم السلام) انتخاب نام نیک و پرمعنا از اهمیت ویژه ای برخوردار است. امیرمؤمنان علی (علیه السلام) فرمود:
اولین خوبی انسان به فرزندش، نام نیکی است که برای او انتخاب می کند (کلینی، 1365، ج 6، ص 18).
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز نام نیک را از حقوق فرزندان بر والدین می داند. امام کاظم (علیه السلام) می فرماید:
مردی نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و گفت: حق فرزندم بر من چیست؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «تحسن اسمه و ادبه و ضعه موضعاً حسناً (همان، ص 48، ش 1)؛ اینکه نام نیکو بر او بگذاری، او را خوب تربیت کنی و او را به جایگاه مناسب [اجتماعی] (5) خویش برسانی».
معصومان (علیهم السلام) بر همه فرزندان خود نام هایی با معانی خوب و عالی می نهادند و همواره سعی می کردند جامعه و محیط از نام های نیک و با معنا بهره مند، و از نام های زشت و بی معنا به دور باشد.
اما نام چه تأثیری می تواند در تربیت داشته باشد که از نیک و بد آن بحث شود؟ پاسخ این است که، نام نیک از چند جهت در انسان تأثیر می گذارد:
1. نام هر انسانی نمادی از او و بیانگر هویت و شخصیت او برای دیگران است. نام هر شخص هویت و فرهنگ را به همراه دارد و دیگران براساس آن فرهنگ با او رفتار می کنند و از او انتظار دارند. در هر فرهنگ و ملیت، نام ها معانی و مفاهیم خاص خود را به همراه دارند و آن را به ذهن مخاطب منتقل می کنند. بنابراین، نام نیک علاوه بر اینکه احترام به شخصیت انسان است، احترام دیگران را نیز بر می انگیزاند.
2. نام انسان برچسبی است که از آغاز تا پایان عمر و حتی قیامت (کلینی، 1365، ج 6، ص 19) همراه اوست و اثر تلقینی بر او دارد؛ زیرا همه افرادی که با انسان سرو کار دارند با این نام، او را می خوانند. اگر نام انسان فضل، ابوالفضل، عبدالرحمان و از این قبیل نام ها باشد، به انسان، صفات فضیلت و بندگی خدا را تلقین می کند و انسان می کوشد این صفات را در خود پدید آورد. کسانی که با انسان سر و کار دارند نیز توقع دارند که او مطابق نام خویش عمل کند. بدین جهت است که در روایت آمده است:
در قیامت افرادی وارد می شوند که نامشان محمد است. خداوند می فرماید: آیا حیا نکردی و مرا معصیت کردی در حالی که نام حبیب مرا بر خود داشتی؟ من از اینکه نام حبیبم را بر خود داری، از عذاب کردن تو حیا می کنم (نوری، 1408، ج 15، ص 130).
3. انسان به طور ناخودآگاه می خواهد با بزرگانی که نام او از آنان گرفته شده است و هم نام اویند، همانند شود و خود را مشابه آنان جلوه دهد؛ بنابراین می کوشد چنان رفتار کند که آنان رفتار می کرده اند.
4. نام های بد و نامناسب آثار بدی بر انسان می گذارند. علاوه بر این، نام های بد و ناشایست، دستاویزی برای دیگران در تمسخر و ضربه زدن به شخصیت انسان می شود؛ به ویژه در کودکی و نوجوانی که بچه ها معمولاً برای رونق بخشیدن به محافل و میدان های بازی خود، به دنبال چنین دستاویزهایی هستند و حتی خود، نام های تمسخر آمیزی را برای بازیچه قرار دادن دیگران بر آنها می نهند. از این روست که امام باقر (علیه السلام) به معمر بن خثیم فرمود:
ما از ترس القاب و برچسب های بدی که دیگران ممکن است به فرزندانمان نسبت دهند، برای آنان در کودکی کنیه انتخاب می کنیم (کلینی، 1365، ج 6، ص 19).
بنابراین، اثر نام نیک بر فرزند در تربیت او چنان است که نمی توان از آن چشم پوشید، اگر تأثیر کمی هم داشته باشد، باید به آن اهتمام داشت؛ زیرا تربیت در پی توجه به نکات ریز محقق می شود.
نکته دیگری که در سیره معصومان (علیهم السلام) برای نامگذاری مطرح است، آن است که آن بزرگواران همراه نام بزرگان دین را برای فرزندان خود بر می گزیدند و دیگران را نیز به آن سفارش می کردند. این کار، علاوه بر احترام به بزرگان و آموزش آن به فرزندان و آثاری که پیشتر بیان شد، آثار تربیتی دیگری نیز دارد؛ مانند آثار معنوی حاصل از برگزیدن نام بزرگان دین برای فرزندان، و نیز آثار اجتماعی آن. زیرا نامگذاری فرزندان به نام های نیک، موجب می شود که فرهنگ خانواده و جامعه، روح دینی به خود بگیرد و این روح دینی، در تربیت و هدایت فرزندان مؤثر افتد.
6. عقیقه
از مهم ترین آداب و سنت هایی که در رفتار و گفتار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه (علیهم السلام) بر آن تأکید فراوان شده، عقیقه برای فرزند است. تأکید بر عقیقه به حدی است که در برخی روایات واجب دانسته شده است. امام کاظم (علیه السلام) می فرماید:
العقیقه واجبه اذا ولد للرجل ولد (همان، ص 24).
همچنین برخی از فقهای شیعه و اهل سنت به وجوب آن فتوا داده اند (مجلسی، 1363، ج 21، ص 44).
ولی بیشتر فقهای شیعه بر استحباب آن تأکید می کنند. امام خمینی قدس سره در تحریر الوسیله می نویسد: «من المستحبات الأکیده العقیقه للذکر و الانثی» (موسوی، [بی تا]، ج 2، ص 448).
تأکید بر عقیقه به حدی است که ائمه (علیهم السلام)، حتی با صدقه دادن قیمت آن، راضی به ترک آن نشده اند. عبدالله بن بکیر می گوید:
نزد امام صادق (علیه السلام) بودم. فرستاده عبدالله بن علی، عموی امام، به امام گفت: عمویتان می گوید: به دنبال حیوانی برای عقیقه رفتم، اما نیافتم. آیا قیمت آن را صدقه بدهم؟ امام فرمود: نه؛ زیرا خداوند غذا دادن به مردم و ریخته شدن خون حیوان را دوست دارد (کلینی، 1365، ج 6، ص 25).
همچنین اگر والدین به هر دلیلی موفق به عقیقه برای فرزند خود نشدند، بر فرزند مستحب است که پس از بلوغ برای خود عقیقه کند. عمر بن یزید می گوید:
به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: نمی دانم پدرم برایم عقیقه کرده است یا نه، (چه کنم؟) امام فرمود: «برای خود عقیقه کن». من نیز چنین کردم، در حالی که در سن پیری بودم (همان، ص 25).
بنابراین، عقیقه از سنت هایی است که در سیره معصومان (علیهم السلام) بر آن تأکید بسیار شده است و علاوه بر آثار اجتماعی، دارای آثار روحی و تربیتی برای کودک است که برخی از آن آثار را بیان خواهیم کرد.
ممکن است برخی بگویند وضع عقیقه به دلیل سنتی است که در جاهلیت بوده و چون دارای آثار اجتماعی است، اسلام نیز آن را پذیرفته و با کمی تغییر آن را وسیله ای برای تقرب و نزدیکی به خداوند قرار داده است. به نظر می رسد گرچه عقیقه پیش از اسلام نیز بوده، ولی از سنت های جاهلی نیست، بلکه از سنت های دینی و حضرت ابراهیم (علیه السلام) است که به جای ذبح اسماعیل، خداوند قوچی را برای ابراهیم (علیه السلام) فرستاد و این یک سنت شد و به مرور زمان در جاهلیت تغییراتی پیدا کرد؛ زیرا از همان زمان مسئله ذبح حج گزاران در منا مطرح است و در روایتی وارد شده است که عقیقه ساقط نمی شود مگر اینکه کسی در حج ذبح کند.
همچنین هدف از عقیقه، تنها آثار اجتماعی اطعام نیست، گرچه آن نیز مورد نظر است و با عقیقه حاصل می شود؛ هدف اصلی از عقیقه این است که این قربانی در برابر جان کودک و برای تقرب به خدا ذبح می شود. شواهد بسیاری نیز در روایات بر این مطلب وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می کنیم. امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
عقیقه برای غنی و فقیر، در صورتی که برایش میسر باشد، لازم است؛ ولی اگر فقیر بر عقیقه قادر نباشد لازم نیست.
اگر تنها آثار اقتصادی - اجتماعی عقیقه مراد بود، چرا برای فقیر نیز در حد امکان عقیقه لازم است؟ پس باید مسئله مهم دیگری در کار باشد.
علاوه بر این، اگر تنها آثار اجتماعی - اقتصادی مراد بود، باید در صورتی که حیوانی برای عقیقه پیدا نشود، صدقه دادنِ قیمت آن کفایت کند؛ در حالی که ائمه (علیهم السلام) حتی در صورت یافت نشدن حیوان، راضی به صدقه دادن قیمت آن نشده اند و فرموده اند: صبر کنید تا حیوانی پیدا شود.
در اینجا، برخی از آثار روحی و معنوی عقیقه را، که ممکن است زمینه های تربیت و هدایت کودک را مهیا کند، یادآور می شویم:
1. عقیقه، قربانی و فدیه ای است در برابر سلامت جان کودک. اسلام، ظهور آثار اموالی، چون قربانی را که انسان در راه خدا می دهد، در همین دنیا نیز پذیرفته است، از قبیل آثار صدقه در سلامت و حفظ جان انسان، و آثار نذر در بهبود بیماری ها. عقیقه نیز یکی از اینهاست و از آثار آن، صحت و سلامت و حفظ جان کودک در برابر بیماری ها و بلاهای گوناگون است. در ضمنِ دعایی که مستحب است هنگام عقیقه برای فرزند خوانده شود، آمده است:
خدایا، گوشت این حیوان را در برابر گوشت فرزندم، خون آن را در برابر خون او، استخوان آن را در برابر استخوان او، موی آن را در برابر موی او و پوست آن را در برابر پوست او می دهم. خدایا، این قربانی را مایه حفظ و سلامت او قرار ده (کلینی، 1365، ج 6، ص 31).
2. عقیقه، مایه ی تقرب کودک به خدا، توجه خدا به کودک و خواری شیطان و دوری او از انسان است. گرچه والدین یا کسان دیگرند که برای کودک عقیقه می کنند، ولی این عقیقه از طرف کودک و آثار آن بیشتر متوجه کودک است تا والدین. در دعای عقیقه آمده است:
خدایا، بر محمد و آل او درود فرست و این قربانی را از فلان پسر فلان قبول فرما (همان، ص 31).
و نیز آمده است:
خدایا، خون ها برای تو ریخته می شود که شریکی نداری و حمد، مخصوص پروردگار عالمیان است. خدایا، شیطان رانده شده را خوار فرما (همان، ش 5).
3. عقیقه، شکرانه نعمتی است که خدا به انسان عطا کرده است. فرزند، از منظر روایات، نعمتی از نعمت های الهی عطا شده به انسان است. این قربانی نیز به شکرانه آن نعمت انجام می شود و به موجب آیه قرآن که می فرماید: «لئم شکرتم لأزیدنکم (ابراهیم، 7)؛ اگر شکر نعمت کردید بر نعمتتان می افزایم»، مسلم است که این شکر در بقا و تقویت فرزند مؤثر خواهد بود. افزایش نعمت، هم می تواند جنبه کمی داشته باشد و هم جنبه کیفی. افزایش کیفی نعمتِ فرزند به این است که وی، صالح، نیکوکار و برای والدین و جامعه با برکت باشد. در دعای عقیقه می خوانیم:
خدایا، این قربانی را به شکرانه نعمتی که به ما روزی کردی و به علت شناختی که از فضل تو بر خانواده خود دارم، ذبح می کنم (همان، ج 6، ص 30).
بنابراین، عقیقه برای کودک، علاوه بر اینکه به شکرانه نعمتی است که خدا به انسان ارزانی داشته، دارای آثار جسمی و به ویژه روحی بسیاری برای کودک است. گرچه بسیاری از این آثار روحی بر ما پوشیده است، ولی در اصل اینکه یک سلسله آثار روحی بر آن مترتب است تردیدی نیست و این مطلب را از تأکیدهای فراوانی که در روایات بر عقیقه شده است، می توان استنباط کرد.
7. ختنه
ختنه کردن کودک از دیگر آداب و سنن برگرفته از سیره معصومان (علیهم السلام) است که در روز هفتم ولادت کودک انجام می شود. امام باقر (علیه السلام) می فرماید:
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حسن و حسین (علیهماالسلام) را در روز هفتمِ ولادت ختنه کرد (مجلسی، 1403، ج 104، ص 120).
جابر بن عبدالله نیز می گوید:
إن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) نحر عن الحسن و الحسین (علیهماالسلام) و ختنهما لسبعه أیام (ابن ابی الدنیا، بی تا، ج 2، ص 783).
ختنه از شرایط وارد شدن در دین اسلام و مسلمان شدن است و بر هر کس واجب است هنگام بلوغ یا مسلمان شدن، ختنه کند. در سیره معصومان (علیهم السلام)، این عمل در روز هفتمِ ولادت کودک انجام می شود و روایاتی نیز به ختنه در روز هفتم سفارش می کند. یکی از دلائل انتخاب روز هفتم آن است که ختنه در این روز موجب پاکیزگی بیشتر است و گوشت نیز بهتر می روید (همان، 1365، ج 6، ص 35). این مطلب از نظر علمی نیز پذیرفته شده است. چون از نظر علمی، زمینه های انعقاد خون در روز هفتم ولادت فراهم شده و به حد بالای خود می رسد و در نتیجه، خونریزی ختنه کمتر خواهد بود (پاک نژاد، 1349، ج 16، ص 164). شاید منظور امام صادق (علیه السلام) که فرمود: ختنه در روز هفتم موجب پاکیزگی بیشتر می شود، همین باشد که خونریزی کمتری صورت می گیرد.
همچنین امام صادق (علیه السلام) فرمود:
هنگام ختنه کودک می گویی: خدایا، این سنت تو و سنت پیامبر توست و هم پیروی از تو و کتاب تو و پیامبر توست و برای اجرای خواست و قضای تو به امری است که اراده کرده ای و قضائی که حتمی فرموده ای و امری که نافذ ساخته ای، و گرمای آهن را در ختنه و حجامت بدان علتی که تو از ما بدان آگاه تری، به انسان چشاندی. خدایا، او را از گناهان پاک گردان و بر عمرش بیفزای و آفت ها و بدی های بیرونی و درونی را از جسم او دور کن. بر غنای او بیفزای و فقر و تنگدستی را از او دور ساز؛ زیرا تو می دانی و ما نمی دانیم (طبرسی، 1412، ص 241).
همچنین آثار بهداشتی و جنسی دیگری برای ختنه بیان شده است. سرطان آلت در افراد ختنه شده اصلاً دیده نشده، در حالی که بین کسانی که ختنه نمی شوند چنین سرطانی وجود دارد. سرطان پروستات در بین ختنه شده ها کمتر است. عفونت های مجاری ادرای نیز در بین آنها کمتر است و کامجویی های جنسی برای آنها بهتر و راحت تر صورت می پذیرد (پاک نژاد، 1349، ج 16، ص 153).
8. تراشیدن موی سر نوزاد و صدقه دادن برای او
از دیگر آداب و سننی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز هفتم ولادت کودک انجام می داد، تراشیدن موی سر نوزاد و صدقه دادن به وزن آن است. عاصم کوزی می گوید:
امام صادق (علیه السلام) از پدرش نقل کرد که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای حسن و حسین (علیهماالسلام)، هر کدام یک قوچ عقیقه کرد و مقداری از آن را به قابله داد و سر آن دو را در روز هفتم ولادت تراشید و به وزن موی سر آنان نقره صدقه داد (کلینی، 1365، ج 6، ص 33).
نکته ای که در این زمینه در سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مشاهده می شد، این است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به شدت با تراشیدن قسمتی از سر کودک و باقی گذاشتن قسمتی دیگر، که به آن «قزع» (6) می گویند، مخالفت می کرد. امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
کودکی را نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آوردند تا برای او دعا کند، در حالی که قسمتی از سر او را تراشیده و قسمتی را باقی گذاشته بودند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای او دعا نکرد و فرمود: سر او را [کامل] بتراشید (کلینی، 1365، ج 6، ص 40).
امیرمؤمنان علی (علیه السلام) نیز از این کار نهی می کرد و می فرمود:
سر کودکان را به صورت قزع نتراشید؛ یعنی اینکه مقداری از موی سر را بتراشید و مقداری را باقی بگذارید (همان، ش 1).
چنانچه بخواهیم جمع بندی مناسبی از آثار تربیتی این آداب و سنن داشته باشیم، می توان گفت به طور کلی دو دسته آثار بر این آداب و سنن مترتب است: یک دسته آثار جسمی - بهداشتی و دسته دیگر آثار روحی - روانی یا آثار تربیتی به معنای خاص. با توجه به این دو دسته آثار، می توان این آداب و سنن را به سه بخش تقسیم کرد:
- آداب و سننی که غالباً دارای آثار جسمانی اند، مثل: ختنه کردن و تراشیدن سر کودک؛
- آداب و سننی که غالباً دارای آثار روحی - روانی اند، مثل: اذان و اقامه گفتن در گوش راست و چپ کودک، دعا برای او و انتخاب نام نیک؛
- آداب و سننی که هر دو آثار یاد شده (آثار جسمانی و روانی) را دارند، مثل: دقت در انتخاب همسر، آداب معاشرت، عقیقه و صدقه.
ممکن است نوع و کیفیت تأثیر برخی از این آداب، بر ما روشن نباشد، ولی اصل تأثیر آنها بر کودک (تأثیر جسمانی یا روانی) در سیره معصومان (علیهم السلام) انکار ناپذیر است. در گذشته نیز، نوع و چگونگی برخی دیگر از این آداب، نظیر اذان و اقامه و آداب مباشرت بر ما پوشیده بود، ولی اکنون با پیشرفت علم، جنبه هایی از تأثیر و چگونگی آن، روشن شده است.
خلاصه مبحث
در سیره معصومان (علیهم السلام) آداب و سنت هایی یافت می شود که از آغاز تولد فرزند تا روز هفتم به آنها عمل می نمودند. اقدام به این آداب، زمینه های مساعد تربیت را در فرزند به وجود می آورد. برخی از این آداب چنین است:
اذان و اقامه:
اذان و اقامه گفتن در گوش فرزند از سه جهت آثار تربیتی دارد: تأثیرات جسمی و ایمنی از بیماری ها، دوم، تأثیرات معنوی و آرامش روحی و سوم، آشنایی با مفاهیم اعتقادی و مذهبی.
تحنیک یا کام برداشتن:
کام برداشتن بدین معناست که مقداری خرما، شیرینی یا چیز دیگری را نرم و ملایم کرده، به صورت مایع در آورند و آن را به حلق کودک بریزند. در روایات برای کام برداشتن با تربت امام حسین (علیه السلام)، آب فرات، خرما، عسل و شیرینی فوائدی را بیان کرده اند.
پوشش نوزاد:
رنگ و پوشش نوزاد در سیره معصومان (علیهم السلام) مهم دانسته شده است. اصرار بر این است که رنگ لباس نوزاد سفید باشد. اما اینکه رنگ سفید چه آثار جسمی یا روحی دارد، چیزی بیان نشده است.
تبریک و دعا:
براساس سیره معصومان (علیهم السلام) تبریک گفتن و اظهار شادمانی کردن برای تولد نوزاد، از سنن و آداب اسلامی است. از سوی دیگر باید تعبیرهای تبریک، آمیخته با ارزش های الهی و معنوی، آموزنده و یادآور شکر پروردگار و در برگیرنده دعا برای پدر و مادر و آینده نوزاد باشد.
نام نیک:
در سیره معصومان (علیهم السلام) انتخاب نام نیک و پر معنا از اهمیت ویژه ای برخوردار است و فوائد بسیاری برای آن گفته شده است. از جمله، نام هر انسانی نماد شخصیت اوست، نام انسان برچسبی است از آغاز تا پایان عمر که اثر تلقینی دارد. نام بزرگان دین سبب همانند سازی صاحب نام با بزرگان دین می شود، نام های بد و نامناسب آثار بدی بر انسان می گذارد.
عقیقه:
در سیره معصومان (علیهم السلام) عقیقه از سنت هایی است که بر آن تأکید بسیار شده است و علاوه بر آثار اجتماعی، دارای آثار روحی و تربیتی برای کودک است و هدف از آن این است که این قربانی در برابر جان کودک و برای تقرب به خدا و به شکرانه نعمت فرزند ذبح می شود.
ختنه:
ختنه کردن کودک از دیگر آدابی است که در سیره معصومان (علیهم السلام) در روز هفتم ولادت کودک انجام می شود و از شرایط وارد شدن به اسلام و بر هر کس واجب است.
تراشیدن سر نوزاد و صدقه دادن برای او:
در سیره معصومان (علیهم السلام) این آداب که در روز هفتم ولادت کودک انجام می شود بسیار تأکید شده است. یکی از نکات مهمی که در زمینه این آداب در سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی (علیه السلام) مشاهده می شود آن است که آن بزرگان به شدت با تراشیدن قسمتی از سر کودک و باقی گذاشتن قسمتی دیگر بسیار مخالف بودند.
پی نوشت ها :
1. مروا القابله او بعض من یلیه ان یقیم الصلاه فی اذنه الیمنی فلا یصیبه لمم و لا تابعه ابداً. و نیز ر. ک: نوری، 1408، ج 15، ص 137؛ متقی، 1409، ج 15، ص 457؛ هیثمی، 1408، ج 4، ص 59.
2. در این زمینه همچنین می توانید ر. ک: رفعت، 1991.
3. در برخی روایات فرات را نهر مؤمن نامیده اند. قال ابوعبدالله (علیه السلام): ما أحد یشرب من ماء الفرات و یحنک به إذا ولد إلا أحبنا لأن الفرات نهر مؤمن (مجلسی، 1403، ج 104، ص 114).
4. در این زمینه روایات دیگری هم هست که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) این کار را به خدا واگذار کرد و خدا نام حسن و حسین را برگزید (همان جا).
5. مراد این است که حرفه ای مناسب به او یاد بدهی، یا همسری مناسب برای او برگزینی (مجلس، 1363، ج 21، ص 84).
6. قزع، چنان که در روایتی از علی (علیه السلام) وارد شده، این است که قسمتی از سر کودک را بتراشند و قسمتی دیگر را باقی بگذارند.
منبع: کتاب سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (ع)