تربیت کودک از نگاه نبوی
کودکان ارزشمندترین و ظریفترین هدیهای هستند که خداوند به امانت به ما سپرده و ما را بر سرنوشت آنها حاکم کرده است و ما نیز وظیفه داریم که...
تربیت کودک از نگاه نبوی
نویسنده:فاطمه محمدی نویسی
کودکان ارزشمندترین و ظریفترین هدیهای هستند که خداوند به امانت به ما سپرده و ما را بر سرنوشت آنها حاکم کرده است و ما نیز وظیفه داریم که این بار مسئولیت را با مطلوبترین روشها به سر منزل مقصود برسانیم.
لازمه تربیت صحیح کودک، یاری گرفتن از قرآن و احادیث و رعایت موازین اسلامی است.
روش اسلام در تربیت کودک، محبت و پند و نصیحت توأم با مدارا و احتیاط است که باید در عین حال دلنشین و مؤثر باشد. بنابراین تنبیه و مجازات نخستین عامل تربیتی در اسلام نیست، بلکه ابزاری است که در صورت سودمند واقع نشدن رفق و محبت در ایجاد عادات خوب به کار میاید. در تربیت اسلامی زیادهروی دیده نمیشود و فقط از این راه میتوان افرادی معتدل را تربیت کرد؛ به طوری که تمام قوای او اشباع و تعدیل شوند و جسم و روح و عقل، هماهنگ باشند.
به یاد داشته باشیم که مقوله تربیت، فارغ از جنبه روحی و نفسانی آن، جنبه بدنی و عقلی را نیز شامل میشود و هر گاه این سه به موازات یکدیگر و به طور صحیح تربیت شوند، قطعاً انسان توانا و مستعدی را تقدیم جامعه بشری خواهیم کرد.
خانواده، مدرسه و گروههای دینی عواملی هستند که صرفنظر از عوامل قهری همچون وارثت، بر روش و منش کودکان تأثیر به سزایی دارند.
موضوع تعلیم و تربیت و روشهای مطلوب آن از زمانهای بسیار دور مورد توجه بشر بوده و در تمام عصرها در زندگانی انسان اهمیت والایی داشته است.
علاوه بر پیامبران الهی که رسالت و مسئولیت تعلیم و تربیت جوامع بشری را عهدهدار بودهاند، دانشمندان، فلاسفه و اندیشمندان هر جامعه و ملتی نیز همگام با آنان در این رهگذر میکوشیدهاند. دانشمندان اسلامی نیز از آغاز قرن اول اسلامی تا کنون، به مدد قرآن و حدیث رهنمودها و تألیفات ارزشمندی از خود بر جای گذاشتهاند که همه از آموزههای اسلامی الهام گرفتهاند.
در این مقاله بر آنیم که پس از بررسی اجمالی مفهوم تربیت و انواع آن، تربیت کودک در دیدگاه و سیره پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) را بررسی کنیم.
معنای تربیت
تربیت به معنای پروردن، نشو و نما دادن و زیاد کردن و از ماده «رَبَوَ» است که به معنای بالا رفتن، اوج گرفتن، افزودن و رشد کردن است. برخی گفتهاند تربیت، از حد افراط و تفریط بیرون آوردن و به حد اعتدال سوق دادن است.
اما تربیت در اصطلاح، کوشش برای ایجاد دگرگونی مطلوب در فرد و به کمال رساندن تدریجی و مداوم او است. به عبارت دیگر، تربیت به فعلیت رساندن استعدادها، به کمال رساندن فرد مستعد کمال و نیز مراقبت از او در مسیر رشد و سیر او به سوی کمال است.
اهمیت تربیت
از تعریف بالا اهمیت فراوان تربیت آشکار میگردد؛ چون انسان، ترکیبی از استعدادها و قوای جسمی و روحی است. پیامبر گرامی اسلام در حدیثی انسانها را به معادن تشبیه کرده و فرموده است:
«الناس معادن کمعادن الذهب و الفضّه؛ مردم معدنهایی هستند همچون معادن طلا و نقره».
چنانچه این استعدادها به شکوفایی و فعلیت نرسد، زندگی انسان بیهوده و عبث خواهد بود و کسی که هدف مشخص و اعتقادات راسخی دارد، هرگز بدین وضع راضی نیست، بلکه همواره در مسیر کمال گام مینهد و هر لحظه خود را به هدف نزدیکتر میکند. پس انسانی دور از تربیت، یعنی انسان دور از حیات فرهنگی و اعتقادی، دور از کمال و پیشرفت، انسان بیهدف و بالأخره انسانی دور از انسانیت.
عوامل مؤثر در تربیت
عوامل گوناگونی پیوسته در انسان و زندگانی او تأثیر میگذارند. مربی میخواهد از این عوامل در جهت مصلحت فرد بهرهگیرد و یا احیاناً از آثار سوء آن بکاهد. این عوامل عبارتاند از :
الف) خانواده؛ ب) مدرسه؛ ج) گروهای دینی و اخلاقی؛ د) عوامل پیش بینی نشده.
الف) خانواده
تأثیر خانه و خانواده در فرد، نامحدود است و میتوان گفت پایههای تربیتی فرد در خانه نهاده شده است؛ چون فضای خانه آرامش و نیازمندیهای روانی او را تأمین میکند و فرصتی را برای ارضای تمایلات و غرایز او فراهم میسازد و این امور در چگونگی رشد کودک مؤثر است. خانه اساس سلامت اخلاقی کودک را بنیانگذاری میکند؛ زیرا او ارزشهای اخلاقی، علاقه به راستی و درستی و تنفر از دروغ و نادرستی، گرایش به تعاون و همکاری، علاقه به همنوع و بالأخره دوست داشتن فضایل و مبارزه با رذایل را از محیط خانه فرا میگیرد.
ساختار عقلانی کودک، از طریق مسموعات (شنیدن الفاظ به کار رفته در میان افراد خانواده، داستانها و ...)، خواندنیها (مانند کتابها و مطبوعات و ...) و مشاهدات (مانند تلویزیون، حوادثی که در محیط خانواده رخ میدهد و رفتارهایی که از بزرگترها میبیند)، بنیان نهاده میشود.
ب) مدرسه
از آنجا که تمام ملتها میکوشند کودکان خود را درست تربیت کنند و از آثار منفی محیط خانوادگی بکاهند، مدارس تأسیس شدند تا محیطی تربیتی که از یک سو مورد پذیرش اجتماع و از سوی دیگر مورد حمایت دولتهاست، فراهم شود.
ج) جمعیت دینی و اخلاقی
در عصرهای گذشته و در عصر کنونی، گروههایی دینی و اخلاقی مانند واعظان به تربیت افراد میپرداختهاند و عدهای هم برای یاری رساندن به ملتها، با برگزاری همایشها، انتشار کتابها، ساخت ابزارهایی چون اسباب بازی برای کودکان، تلاش کردهاند تا گامهایی را در این مسیر بردارند.
د) عوامل پیش بینی نشده
عوامل دیگری هم وجود دارند که پیشبینی نشدهاند و ناخودآگاه در طرز رشد کودک بسیار تأثیر گذارند؛ مانند وراثت، محیط شهر و روستا، دوستان و همبازیها، و هر عامل دیگری که کودک ناخواسته از آن تأثیر میپذیرد و اخلاق و رفتار او را دگرگون میسازد.
انواع تربیت
تربیت بر سه قسم است:
تربیت بدنی، تربیت عقلی، تربیت روحی.
1. تربیت بدنی
تربیت بدنی، پروراندن جسم کودک است تا او بتواند به اعمال گوناگونی بپردازد و بدنش در برابر بیماریها مقاوم گردد. شنا، تیراندازی و سوارکاری بخشی از روشهای تربیت بدنی در اسلام است که روایاتی از رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز در این باره نقل شده است. هدف از این گونه تربیت، تقویت جسم و تمرین آن بر تحمل ناهمواریهاست. پس بهرهبرداری و تمتع از زندگی، یکی از هدفهای تربیت بدنی در اسلام است؛ زیرا بدن ناتوان نمیتواند بهره خویش را از زندگانی به دست آورد. پیامبر اسلام میفرماید:
«إنّ لبدنک علیک حقّاً؛ برای بدن تو، بر تو، حقی است که باید آن را ادا کنی».
بر اساس این حدیث باید وسایل تغذیه و آسایش و بهداشت بدن را فراهم ساخت. اسلام ما را به بهرهبرداری از مزایای دنیا برای بدن دعوت میکند، اما در صدد تنظیم و تعدیل نیازهای آن است؛ زیرا اگر انسان بخواهد به گونهای افسار گسیخته در صدد تأمین نیازهای جسم خود باشد، در هیچ حدی متوقف نمیشود.
2. تربیت عقلی
اسلام دینی فطری است و تمام قوا و نیروهای انسانی را محترم میشمرد و از راه صحیح و به دور از افراط و تفریط، آنها را پرورش میدهد. به همین جهت، عقل را نیرویی با ارزش معرفی و آن را در راه خیر و نیکی تربیت میکند. اسلام عقل بشر را به بهرهبرداری از نیروهای مادی و به کارگیری آنها برای زندگانی متوجه میسازد. قرآن کریم میفرماید:
) فَامْشُوا فِی مَنَاکِبِهَا وَکُلُوا مِن رِزْقِهِ( ؛ «در اطراف زمین بگردید و از روزی خدا بخورید».
) وَلَقَدْ مَکَّنَّاکُمْ فِی الأرْضِ وَجَعَلْنَا لَکُمْ فِیهَا مَعَایِشَ ( ؛ «ما به شما در زمین، قدرت و توانایی دادیم و در آن، وسایل زندگی شما را فراهم ساختیم».
اما از سوی دیگر، اسلام روح بشر را به ارتباط با خدا و ترس از او متوجه میگرداند. به همین جهت، انسان با استفاده از نیروی عقل شیفته و فریفته آن نمیشود و این تصور در او به وجود نمیاید که عقل عصاره زندگی و تنها گوهر حیات است. از این رو، مسلمان در سایه تعالیم اسلام زندگی میکند، از این نیرو ـ در حالی که زمام آن در دست وحی است ـ بهرهمند میشود.
اسلام واقعیت زندگی زمینی بشر را فراموش نکرده است و تاریخ گواه است که مسلمانان تا چه پایه در امور مادی ترقی کردند. ولی پیشرفت مادی، آنها را فریب نداد و هرگز آنها را از انسانیت خارج نکرد و این نکته یگانه امتیازی است که میان روش تربیتی اسلام و دیگر روشها وجود دارد.
در اسلام پیوند میان انسان و خدا، بر اساس محبت و مودت و امید است؛ علاقهای ناگسستنی که عقل و روح را به هم مربوط میسازد. به همین جهت، عقل در تعالیم اسلامی دستخوش انحراف و گمراهی نمیگردد و هرگز از طریق خیر منحرف نمیشود و از معلومات و اکتشافات در راه شر بهرهبرداری نمیکند.
میان روح و ماده پیوندی وجود دارد که در نتیجه آن انسان اسیر ماده نمیشود و ظواهر دنیوی هرگز نمیتوانند او را مغلوب کنند؛ بلکه انسان در سایه چنین تربیتی در همه حال به یاد خداست و همواره از او استمداد میجوید. از این رو، در تعالیم اسلامی انسان عنصری فعال و مؤثر در ماده است، نه آنکه او تحت تأثیر آن قرار گیرد.
3. تربیت روحی
اسلام عنایت خاصی به پرورش روح دارد؛ چون مرکز و کانون شخصیت انسان را تشکیل میدهد و بدون تردید این نیروی مجهول، بزرگترین نیرو در وجود و هستی است؛ چون نیروی جسمی بشر به امور مادی و محسوسات و نیروی عقل به معقولات و زمان، مکان و آغاز و انجام، و بالأخره به فنا و نابودی محدود است، ولی نیروی روح نامحدود است و دستخوش دگرگونیهای زمان و مکان نمیشود و بیآغاز و انجام و فناناپذیر است.
روش اسلام در پرورش روح این است که پیوستگی خلل ناپذیری را میان آن و خدا در تفکر و شعور و عمل انسانی در هر لحظه و هر جا ایجاد کند و بدین منظور، از راههای مختلف بهره میگیرد.
اولاً، قلب انسانی را در برابر قدرت خداوند حساس و بیدار میکند. وقتی قلب انسان در برابر خدا حساس گشت، روح او در جامعه به راه مستقیم هدایت میشود و افراد جامعه دور از هر گونه جرم و پلیدیها زندگانی میکنند. این گونه تربیت، نتایج فراوانی برای افراد جامعه دارد؛ از جمله اینکه عادت به محبت و علاقه را در بشر به وجود میآورد؛ چون نفس انسان نیز مانند جسم بر اثر تراکم سموم در آن، مسموم میشود و هیچ عاملی مانند محبت نمیتواند این سموم را برطرف سازد.
روح در ایین اسلامی به گونهای تربیت میشود که به هر چیزی محبت بورزد، به ویژه محبت میان افراد بشری که بخشی از منظور نهایی تربیت اسلامی است.
انواع تربیت در سیره پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)
پیامبر گرامی اسلام، شخصیت ممتاز و یگانه و استثنایی است که عالم انسانیت به خود دیده است. او حتی پیش از بعثت، انسانی امین، صادق، صاحب درایت و به دور از خرافات بود. نهضتی را که آن حضرت بلافاصله پس از رسالت آغاز کرد، آن چنان اصیل و استوار بود که به سرعت به حکومت قدرتمندی تبدیل شد و در برابر حکومت روم و ایران آن روز قرار گرفت. بدیهی است 23 سال دوران بعثت در محاسبه با زمان پدید آمدن سایر تحولات تاریخی، چندان طولانی نیست. با این حال، آن نهضت چنان ریشهدار بود که تا به امروز بر جای مانده است و حدود یک چهارم مردم روی زمین پیرو مکتب او هستند.
تربیت را میتوان به دو نوع تقسیم کرد:
1. تربیت تکوینی
تربیت تکوینی یعنی افاضه وجود به تمام ماهیات ممکن و آنها را از طریق اسباب و مقدماتی که به آنها احتیاج دارند، از مرتبه قابلیت به مقام فاعلیت رساندن که این نوع تربیت مربوط به تمام موجودات از جمله انسان است.
خداوند متعال در انسان وسایل رشد مادی و معنوی را قرار داد و همه را با فطرت الهی خلق کرد و این معلم یا والدین یا خود انسان است که این فطرت را آلوده میکند.
2. تربیت تشریعی
عبارت است از تکمیل نفوس انسانی از طریق معارف حق و صفات پسندیده و اعمال شایسته که موجب سعادت اخروی و دنیوی است. همه مردم میتوانند بنده شایسته خدا باشند، ولی باید بدین منظور تربیت شوند. خداوند معارف حق را با وحی به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) القا کرد و برای تربیت و تکمیل نفوس او را به ابلاغ این حقایق مأمور ساخت. تربیت تشریعی به وسیله کتاب خدا و پیامبر و ائمه اطهار انجام میگیرد.
پیامبران برای تربیت انسان مبعوث شدهاند و امامان نیز همین راه را ادامه میدهند. پیامبران و امامان میگویند با نفس خود به مبارزه برخیزید و به عبارت دیگر خود را تربیت کنید. انسان وقتی تکامل مییابد که نفس خود را تربیت و به رهنمودهای پیامبر و امامان عمل کند.
لزوم تربیت کودک در خردسالی
کودک در خردسالی تربیت پذیری بیشتری دارد؛ زیرا در این سن، او به راحتی و آسانی فرمانبردای میکند و سریعتر تحت تأثیر قرار میگیرد و هنوز در او عاداتی که مانع اطاعت او باشد، به وجود نیامده است و نیز ارادهای قوی ندارد تا او را از اطاعت باز دارد. بنابراین اگر کودک خردسال به امری عادت کند، چه خوب چه بد، این عادت به آسانی تغییر نمییابد. اگر او به روشهای نیکو و رفتارهای خوب، انس و عادت پیدا کند، این عادت در او مستمر و بلکه رو به شدت و افزایش خواهد بود و اگر در این دوره او را به حال خود رها کنند و یا او را به بیبند و باری در اموری که طبیعت و سرشت او اقتضای آن را ندارد، عادت دهند و سپس شروع به تربیت و تهذیب او کنند، پس از اینکه این عادات در او راسخ گشت، تغییر آنها در او برای مربی دشوار خواهد بود. خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید:
) وَلَوْ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نُهُواْ عَنْهُ( ؛ «هر گاه برگردانده میشدند به آنچه از آن نهی شدند، دوباره به آن دچار میگشتند».
از این ایه چنین استفاده میشود که باید از راه تعلیم و تلقین، افراد را به فضیلت عادت دهیم. بزرگترین اشتباه آن است که برخی میگویند باید کودکان را به حال خود واگذاشت تا آنها آزادانه و بیهیچ قید و بندی پرورش یابند.
کسی که در دوران کودکی آزادانه از تمایلات خود پیروی میکرده، در دوران رشد و بزرگسالی نمیتواند تمایلات خود را تعدیل و تنظیم کند؛ زیرا عاداتی که در دوران کودکی داشته، به صورت ملکه راسخ و پایدار در آمده است. به همین دلیل است که آنچه انسان در دوران خردسالی فرا میگیرد، همچون نقشی میماند که در سنگ ایجاد شده و به آسانی محو نمیشود.
اسلام برای ساختن شخصیت انسانی، به مربیان امر کرده تا به کودکان محبت بورزند؛ چنان که پیامبر گرامی اسلام9 میفرماید: «به کودکان محبت بورزید و به آنها ترحم کنید. وقتی به آنان وعده دادید، وفا کنید؛ زیرا آنها جز اینکه شما را روزی دهنده خود میبینند، تصور دیگری ندارند».
پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) در این حدیث حقوق کودکان را در محبت و ترحم به آنها خلاصه فرموده است. ترحم به هر فردی، متضمن اجرای تمام حقوق و مزایا درباره او است. اسلام برای آنکه توجه مردم را به کودک جلب کند، سختی و مجاهدت مربیان در راه تربیت و رفاه و آسایش و تأمین حوایج کودکانشان را عباد و جهاد در راه خدا میداند. از امام رضا(علیه السلام) روایت شده که مردی به حضور پیامبر اسلام9 رسید و عرض کرد: حق این فرزند بر من چیست؟ فرمود: اسم و ادب او را نیکو گردانی و او را در جای شایسته خویش قرار دهی.
تلطیف رفتار کودک و تنظیم آن
آزادی دادن به کودک خردسال و تایید آمریت کودکانه او و اعطای مجال انتقاد به وی معنایش این نیست که او را به اصطلاح لوس و خودکامه بار بیاوریم، بلکه موظفیم بلافاصله پس از هفت سالگی، او را تحت مراقبت قرار دهیم تا رفتار آزادانه و خودسرانه او در مجرای صحیح و معقول و سنجیدهای قرار گیرد و تحرکهای او سازمان یابد.
فقط در زمانی که مربی از روش محبت و دوستی اثری مشاهده نکند، ناگزیر شدت عمل نشان میدهد، ولی این شدت عمل از نظر اسلام چنان است که به سلامتی کودک صدمهای نمیزند.
پیامبر اسلام در تربیت فرزندان خود، هرگز به تنبیه بدنی متوسل نشد و از هیچ عاملی جز لطف و محبت و مهر و عاطفه بهره نگرفت.
همبستگی ایمان و امانتداری
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
«لا ایمان لمن لا أمانة له؛ آن که امانتدار نیست، ایمان ندارد».
مربیان و معلمان باید بدانند که اولیا، فرزندان خود را به امانت به آنان سپردهاند و هدف آنان نگه داشتن جسم فرزندانشان نیست، بلکه مقصود تربیت و پرورش همه جانبه آنان است. تربیت صحیح ایجاب میکند که کودکان را آن چنان که هستند، پرورش دهند، نه آن گونه که خود تمایل دارند. برخی از پدران و مادران در این راه دچار اشتباه میشوند و با دستکاری در زمینههای فطری کودکان، آن را تغییر میدهند که این خیانت، بزرگ و نابخشودنی است.
فراموش نکنیم که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: هر کودکی با زمینهای فطری و خداداد متولد میشود و این پدران و مادران و مربیان هستند که آنان را در مسیرهای خاص دینی و تربیتی قرار میهند:
«کل مولود یولد علی الفطرة إلاّ أنّ أبواه یهوّدانه أو یمجّسانه؛ هر کودکی با فطرت سالم آفریده میشود و این پدران و مادران هستند که آنان را یهودی یا نصرانی یا مجوسی میگردانند».
آری، پدر و مادر نقش مهمی در خوشبختیها و بدبختیهای فرزندانشان دارند. آنان هستند که فرزند خود را در مسیر سعادت یا بدبختی قرار میدهند. این تأثیرگذاری به اندازهای است که از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده: «السعید من سعد فی بطن أمّه و الشقّی فی بطن أمّه؛ دل مادر زمینهساز سعادت یا شقاوت بچه است».
بنابراین امانت بودن فرزندان به این معنا نیست که فقط به بهداشت و تغذیه جسمانی آنان بپردازیم. به علاوه، باید بدانیم که کودکان معصوم ما با زمینهای فطری و سالم به دست ما سپرده شدهاند و ما باید در این فطرت خیانت نکنیم.
_________________________________
. فروع کافی، ج8، ص177،ح197.
. ملک/15.
. اعراف/10.
. انعام/28.
. محجة البیضاء، ج2، ص237.
. بحار الانوار، ج2، ص88.
. تفسیر روح البیان، ج1، ص104؛ کنزالعمال، خبر490..
منبع: کتاب سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (ع)