چرا شیعیان با تأخیر افطار می کنند؟
در آیه 187 سوره بقره می خوانیم: «أَتِمُّوا الصِّیامَ إِلَی اللَّیلِ»؛ (روزه خود را به هنگام غروب خورشید [اول شب] تمام کنید). طبق این آیه روزه را در زمان غروب خورشید می توان افطار کرد، اما شیعیان اکثرا با تأخیر افطار می کنند! آیا دلیل خاصی دارد که شیعیان به این آیه عمل نمی کنند؟ در پاسخ به این سؤال چند نکته قابل توجه می باشد...
اولا: این تاخیر اختصاص به شیعه ندارد و اهل سنّت نیز - گرچه با غروب آفتاب افطار را جایز می دانند - احتیاط چند دقیقه را بیان کرده و حتی تأخیر در افطار و افطار بعد از نماز مغرب را درباره جناب ابوبکر، جناب عمر بن خطاب، و جناب عثمان بن عفان نقل کرده اند. در بسیاری از منابع اهل سنت آمده است: «ان عمر بن خطاب وعثمان بن عفان کانا یصلیان المغرب حین ینظران إلی اللیل الأسود قبل أن یفطرا ثم یفطران بعد الصلاة [و ذالک فی رمضان]»[1]؛ (عمر بن خطاب و عثمان بن عفان نماز مغرب را زمانی که تاریکی شب را می دیدند و قبل از اینکه افطار کنند می خواندند سپس بعد از نماز روزه را افطار می کردند [و آن عمل در رمضان بود]). همچنین دکتر محمد رواس قلعه جی پرفسور دانشگاه ظهران عربستان سعودی در کتاب فقه ابوبکر می نویسد: «حضرت ابوبکر نماز مغرب را بر افطار مقدم می داشتند، رای شان این بود که تاخیر در افطار به حد کافی وسعت دارد».[2] امام محمد، که از بزرگ ترین علمای اهل سنت و شارح کتاب «موطأ الإمام مالک» می باشد، نیز در شرح موطأ خودش بعد از نقل طرز عمل عمر بن خطاب و عثمان بن عفان می نویسد: «در این وسعت کافی هست، کسی که بخواهد افطار کند قبل از نماز، کسی که بخواهد بعد از نماز افطار کند، در هر دو صورت حرجی نیست». و در تعلیقه موطأ فقط تأخیر بیش از حد افطار تا زمانی که همه ستاره ها نمایان شوند مکروه دانسته شده است: «إنما یکره تأخیره إلی اشتباک النجوم علی وجه المبالغة».[3]
ثانیا: شیعه نیز تأخیر در افطار را احتیاطا و بر اساس ادلّه کاملا منطقی قائل شده است و تأخیر بیش از حد افطار تا زمانی که ستاره ها نمایان شوند را، آنطور که گاهی آن را به شیعه نسبت می دهند، قبول ندارد؛ چنانکه تفسیر الکاشف، بر اساس روایتی از امام صادق(علیه السلام)، تأخیر بیش از حد در نماز مغرب و افطار رمضان را عمل دشمن خدا دانسته و می گوید: «أما ما رمضان نسبت می دهند، دروغ و افترا می باشد؛
ثالثا: حکمت مقداری تأخیر در افطار این است که: شیعیان وقت افطار را ذهاب حمره مشرقیه (از بین رفتن سرخی آسمان در قسمت شرق) می دانند و این بدان خاطر است که آیه «أَتِمُّوا الصِّیامَ إِلَی اللَّیْلِ»[7] وقت افطار را شروع شب می داند. پس به صرف پنهان شدن خورشید و تا مطمئن به حلول شب نشده ایم نمی توانیم افطار کنیم؛ زیرا در مناطق کوهستانی یا جایی که زمین پستی و بلندی دارد چه بسا خورشید از چشم پنهان شده باشد اما هنوز واقعا غروب نکرده باشد، لذا لازم است چند دقیقه احتیاط شود تا اطمینان به غروب خورشید حاصل شود و راه حصول این اطمینان از بین رفتن سرخی آسمان در قسمت شرق می باشد، مگر در زمین صاف و مسطح و مبسوط که کوه نباشد که در این صورت داخل شدن شب همان غایب شدن خورشید است.[8]
ولی بسیاری از اهل سنت مطلقا جائی برای احتیاط باقی نگذاشته اند و برای اطمینان از صحت روزه شان این دقائق اندک بین غروب خورشید و ذهاب حمره مشرقیه را هم صبر نمی کنند.
ضمن اینکه نه تنها شیعه، بلکه حتی برخی از اهل سنت نیز معتقدند: «غایت داخل در مغیا نیست»؛ یعنی در آیه «أَتِمُّوا الصِّیامَ إِلَی اللَّیْلِ»، آخر روز داخل در مغیا که شب است نیست؛ لذا در بحث افطار مدت روزه آخر روز است که به اول شب وصل می شود که عبارت از استتار تمام قرص خورشید در تمام نقاط شهر از سطح زمین تا بالای کوه است و این شناخته می شود به رفتن سرخی از طرف مغرب تا بالای سر یعنی نصف سطح بالا از سرخی خالی شود و سرخی به طرف مشرق بیفتد و به مجرد غروب شمس نمی توان افطار نمود.[9] این دیدگاه گرچه با نظر شیعه که رفتن سرخی از طرف مشرق را معتبر می داند اندکی تفاوت دارد، ولی در اصل لزوم تاخیر نظر شیعه را تایید می کند.
از جهت علمی نیز دانشمندان بیان کرده اند که پس از آنکه خورشید غروب می کند، تا مدتی آسمان همچنان روشن است و در واقع برای ناظری که روی زمین قرار گرفته، خورشید غروب کرده است؛ اما اگر در همان لحظه در ارتفاع قابل توجهی قرار بگیریم مشاهده می شود که هنوز خورشید بالای افق است. در اذان مغرب خورشید چهار و نیم درجه زیر افق قرار می گیرد، یعنی حدود 20 دقیقه بعد ازغروب خورشید اذان مغرب گفته می شود، اهل تسنن معتقدند که بلافاصله پس از اینکه خورشید پشت افق قرار بگیرد لحظه اذان مغرب است، اما مذهب شیعه معتقد به این هستند که باید سرخی افق گرفته شود، یعنی خورشید چهار و نیم درجه زیر افق قرار بگیرد که این اتفاق 20 دقیقه وقت نیاز است؛ بنابراین پس ازگذشت 20 دقیقه اذان گفته می شود و می توان افطار کرد.
پی نوشت
[1] السنن الکبری، احمد بن حسین بیهقی، دار الفکر، بیروت، بی تا، چاپ اول، ج 3، ص 37، باب (تعجیل صلاة المغرب)، ح 1945؛ موطأ الإمام مالک، مالک بن أنس أبو عبدالله الأصبحی، تحقیق: د. تقی الدین الندوی، دار القلم، دمشق، 1413 هـ ق - 1991 م، چاپ اول، ج 2، ص 185، ح 364.
[2] فقه ابوبکر، محمد رواس قلعه جی، ج 1، ص 206؛ نقل از: شیعیت کا مقدمه، الامینی، حسین، اداره التقریب بین المذاهب اسلامیه، لاهور، 2005م، چاپ پنجم، ص277.
[3] موطأ الإمام مالک، همان؛ شرح الزرقانی علی موطأ الإمام مالک، الزرقانی، محمد بن عبد الباقی بن یوسف الزرقانی المصری الأزهری، مکتبة الثقافة الدینیة، مصر، 1424هـ ق/ 2003 م، چاپ اول، ج 2، ص 212.
[4] تفسیر الکاشف، مغنیه، محمد جواد، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1424 هـ ق، چاپ اول، ج 1، ص 290.
[5] من لا یحضره الفقیه، ابن بابویه، محمد بن علی، محقق/ مصحح: غفاری، علی اکبر، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1413 ق، چاپ دوم، ج 1، ص 220، ح661.
[6] محمد بن مقلاص ابو الخطاب کوفی از سران فرقه گمراه است که مدعی نبوت خویش و ربوبیت امام صادق(علیه السّلام) گشت و او را دستگیر کرده کشتند؛ ر.ک: من لا یحضره الفقیه، ابن بابویه، محمد بن علی، ترجمه: غفاری، علی اکبر و غفاری، محمد جواد و بلاغی، صدر، نشر صدوق، تهران، 1367هـ ش، چاپ اول، ج 1، ص 330.
[7] سوره بقره، آیه 187.
[8] مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، فضل بن حسن، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1372 هـ ش، چاپ سوم، ج 2، ص 505.
[9] اطیب البیان فی تفسیر القرآن، طیب سید عبد الحسین، انتشارات اسلام، تهران، 1378 هـ ش، چاپ دوم، ج 2، ص 343
موسوی پروانی