وبسایت اصلاح

فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ بشارت ده بندگانى را که سخنان گوناگون را می‌شنوند؛ سپس بهترین آن را انتخاب کرده و پیروى می‌کنند. آنان کسانى هستند که خداوند هدایتشان کرده و آنان خردمندان و صاحبان عقلند. (سوره زمر، آیه18)

وبسایت اصلاح

فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ بشارت ده بندگانى را که سخنان گوناگون را می‌شنوند؛ سپس بهترین آن را انتخاب کرده و پیروى می‌کنند. آنان کسانى هستند که خداوند هدایتشان کرده و آنان خردمندان و صاحبان عقلند. (سوره زمر، آیه18)

کاربر گرامی،وبسایت اصلاح از هرگونه طرح, پیشنهاد و انتقاد سازنده استقبال میکند و این افتخار را دارد تا پذیرای حکایت های تبلیغی، مقالات علمی و پژوهشی شما در حوزه تبلیغ، تربیت و خانواده باشد.صندوق الکترونیکی: nforoughi115@gmail.com

اسلاید شو

جهت مشاهده فیلم و ویدیوهای مذهبی روی تصویر فوق کلیک نمایید

غمنامه‌ی حضرت رقیه علیهاالسلام

چهارشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۴، ۰۳:۲۰ ب.ظ

حضرت رقیه علیهاالسلام جلوه دیگری از شکوه و عظمت حماسه عاشوراست

رقیه‌ی امام حسین علیهاالسلام


حضرت رقیه علیهاالسلام جلوه دیگری از شکوه و عظمت حماسه عاشوراست و حضور این کودک خردسال در متن نهضت سرخ حسینی، بی تردید امری مهم و قابل توجه می باشد، چنانکه هر یک از کسانی که در آن واقعه عظیم حضور داشته اند، حامل پیامی شگرف بوده‌اند.


رقیه علیهاالسلام دلیلی آشکار بر حقانیت قیام امام حسین علیه السلام و مظلومیت عترت پاک پیامبر صلی الله علیه و آله بوده که اوج توحّش و سنگدلی سیاهکارانی که داعیه جانشینی رسول خدا را سر دادند، برای همیشه تاریخ اثبات می کند.

نوشتار حاضر سیری است در زندگانی کوتاه اما پرشکوه این بانوی خردسال.

 

رقیه‌ی امام حسین علیهماالسلام

پدر بزرگوار حضرت رقیّه علیهاالسلام، سالار شهیدان حضرت امام حسین بن على علیه السلام و مادر ایشان مطابق بعضى از نقلها «ام اسحاق» می باشد که زنی صاحب فضیلت و همسر امام حسن مجتبی علیه السلام بوده که طبق وصیت آن حضرت پس از شهادتشان به عقد امام حسین علیه السلام در آمدند. (1)

سن مبارک حضرت رقیه علیهاالسلام هنگام شهادت، طبق پاره اى از روایات سه سال و مطابق پاره اى دیگر چهار سال بود. برخى نیز پنج سال و هفت سال نقل کرده اند. (2)

 

نام رقیه علیهاالسلام

کلمه ی رقیه از «رقی» به معنی بالا رفتن و ترقی گرفته شده است.(3) نخستین فردی که در اسلام به این اسم، نام گذاری گردید، دختر پیامبر اکرم صلی‏الله ‏علیه ‏و آله بود و پس از این نام گذاری، نام رقیه به عنوان یکی از نام‏های خوب و زینت بخش اسلامی درآمد.

نام رقیه علیهاالسلام در بعضی کتب‏ تاریخیِ مستند و مشهور همچون کتاب شریف «لهوف» سید بن طاووس(4) و «معالی السبطین» علامه حائری (5) و «مقتل الحسین» ابن ابی مخنف (6) ذکر شده است چنانکه مرحوم شیخ علی فلسفی در کتاب «حضرت رقیه علیهاالسلام» می گوید در بیش از بیست کتاب، نام ایشان را رقیه دیده است.

ولی در برخی دیگر از کتب تاریخی نامی از ایشان برده نشده است که این امر همچون دیگر پدیده های تاریخی به علل متعددی می تواند باشد، همچون کمبود امکانات نگارشی، کم توجهی به ثبت و ضبط جزئیات رویدادها، فشار حکومت بر سیره نویسان، فقر منابع تاریخی به دلیل تاخت و تازهای دشمنان، همنامی فرزندان امام حسین علیه السلام و... .

مرحوم آیة الله حاج میرزا هاشم خراسانى در کتاب ارزشمند خود می نویسد:

آن دخترى که در خرابه شام از دنیا رحلت فرموده، شاید اسم شریفش رقیّه علیهاالسلام بوده و از صبایاى خود حضرت سیدالشهدا علیه السلام بوده چون مزارى که در خرابه شام است منسوب است به این مخدّره و معروف است به مزار سیدة رقیّة. (7)

البته ذکر این نکته لازم به نظر می رسد که عرب به دختر بچه اسیر، "رِقیِه "(راء و یاء با کسره خوانده می شود) می گفتند. در نتیجه بنا به نظر برخی، شامیان به دختر امام حسین علیه السلام که برخی معتقدند نامش فاطمه بوده؛ رِقیِه می گفتند.

عبدالوهاب شامفی مصری مشهور به شعرانی نیز در کتاب «المنن» باب دهم نقل می‌کند، نزدیک مسجد جامع دمشق بقعه و مرقدی وجود دارد که به مرقد حضرت رقیه‌ علیهاالسلام، دختر امام حسین‌ علیه السلام معروف است و بر روی سنگی واقع در درگاه آن مرقد نوشته شده است: «این خانه، مکانی است که به ورود آل پیامبر‌ صلی الله علیه و آله و دختر امام حسین‌ علیه السلام، حضرت رقیه علیهاالسلام شرافت یافته است».

 

عروج

پس از واقعه جانسوز عاشورا، کاروان اسرا به همراه سرهای مطهر شهدا ابتدا به سوی کوفه و سپس شام حرکت کرد. پس از ورود اهل بیت امام حسین علیه السلام به شام، آنها را در خرابه ای نزدیک کاخ یزید ملعون جای دادند.

محدث خبیر، مرحوم حاج شیخ عباس قمى(ره) از کامل بهائى (8) نقل مى کند که:

زنان خاندان نبوت در حالت اسیرى حال مردانى را که در کربلا شهید شده بودند بر پسران و دختران ایشان پوشیده مى داشتند و هر کودکى را وعده مى دادند که پدر تو به فلان سفر رفته است و باز مى آید، تا ایشان را به خانه یزید آوردند. دخترکى بود چهار ساله، شبى از خواب بیدار شد و گفت : پدر من حسین علیه السلام کجاست؟ این ساعت او را به خواب دیدم . سخت پریشان بود. زنان و کودکان جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان برخاست. یزید خفته بود، از خواب بیدار شد و از ماجرا سوال کرد. خبر بردند که ماجرا چنین است. آن لعین گفت: بروند سر پدر را بیاورند و در کنار او نهند. پس آن سر مقدس را آوردند و درکنار آن دختر چهار ساله نهادند. پرسید این چیست؟ گفتند: سر پدر توست. آن دختر فریاد بر آورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حق تسلیم کرد.(9)

حجة الاسلام صدر الدین قزوینى در جلد دوم کتاب شریف ثمرات الحیوه، به سند خود آورده است:

حضرت رقیه علیهاالسلام لب خود را بر لب پدرش امام حسین علیه السلام نهاد و آن حضرت فرمود:الىّ ، الىّ ، هلّمى فأنا لک بالإنتظار (اى نور دیده بیا بیا به سوى من، که من چشم به راه تو مى باشم) و در اینجا بود که دیدند حضرت رقیه علیهاالسلام از دنیا رفت. (10)

طبق بعضى روایات، بعد از رحلت حضرت رقیه علیهاالسلام یزید دستور داد چراغ و تخته غسل را ببرند، و او را با همان پیراهن کهنه اش کفن کنند. هنگامی که زن غساله بدن حضرت رقیه علیهاالسلام را غسل می‌داد، ناگاه دست از غسل کشید و گفت: سرپرست این اسیران کیست؟ زینب‌ علیهاالسلام فرمود: چه می‌خواهی زن غساله؟ گفت: چرا بدن این طفل کبود است؟ آیا به بیماری مبتلا بوده است؟ حضرت علیهاالسلام در پاسخ فرمود: ای زن! او بیمار نبود، این کبودی‌ها آثار تازیانه و ضربه‌های دشمن است. (11)

در هنگام بازگشت اهل بیت امام حسین علیه السلام به مدینه، زنان شام ازدحام کردند و در حالیکه سیاه پوش شده بودند براى بدرقه اهل بیت علیهم السلام از خانه ها بیرون آمدند. صداى ناله و گریه آنها از هر سو شنیده مى شد و با کمال شرمندگى با اهل بیت علیهم السلام وداع نمودند. در این هنگام زینب کبرى علیهاالسلام سر از محمل بیرون آورد و خطاب به مردم شام فرمود:

«اى اهل شام! از ما در این خرابه امانتى مانده است، جان شما و جان این امانت. (او در این دیار غریب است) هرگاه کنار قبرش بروید آبى بر سر مزارش بپاشید و چراغى در کنار قبرش روشن کنید». (12)

امروز مرقد مطهر نازدانه اباعبدالله الحسین علیه السلام در شهر دمشق کشور سوریه به صورت بارگاهی عظیم و باشکوه برای زیارت دوستداران اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله قرار دارد و همه روزه هزاران نفر عاشق، آن عزیز را زیارت می کنند.

 

پی نوشت:

1) ابصار العین، ص 368، کشف الغمه ج 2 ص 216.

2) ستاره درخشان شام، بخش نهم، فصل اول.

3) لسان العرب، ج5، ص293.

4) اللهوف علی قتلی الطفوف ص 141 (روز عاشورا حضرت سیدالشهدا علیه السلام در آخرین وداع با اهل خیام، آنان را اینگونه مورد خطاب قرار دادند: ... یا اُم کُلثُوم وَ اَنتِ یا زَینَب وَ اَنتِ یا رُقَیّه... )

5) معالی السبطین، ج2 ص161 (کانت للحسین علیه السلام بنت صغیرة... تسمّی رقیة و کان لها ثلاث سنین)

6) مقتل الحسین، ص84 (ثم نادی یا ام کلثوم و یا زینب و یا سکینة و یا رقیة و...)

7) منتخب التواریخ، ص 299.

8) کامل بهائى، ج 2، ص 179.

9) منتهى الامال، ج 1، ص 317.

10) سخن گفتن امام حسین علیه السلام در 120 محل، ص 59.

11) الوقایع و الحوادث، ج 5، ص 81.

12) زینب فروغ تابان کوثر، ص 370 به نقل از الخصائص الزینبیه، ص 296 و ریاض القدس، ج 2، ص 237.


منابع:

کتاب «ستاره درخشان شام، حضرت رقیه دختر امام حسین علیهماالسلام» ، سایت حوزه.

مممممممممممم

رقیه علیهاالسلام در منابع تاریخی

 

آنچه امروز درباره رقیه سلام الله علیها؛ شهرت دارد و نقل می شود این است که او از دختران امام حسین علیه السلام است. در کربلا همراه کاروان بوده و همراه قافله به شام می رود. شبی در خرابه شام، خواب پدر را دیده و بهانه او را می گیرد. به دستور یزید رأس مطهر را درون طشتی گذاشته و برای او می برند. این دختر سه ساله، وقتی روپوش را کنار می زند ابتدا با پدر نجوا می کند و بعد با در آغوش کشیدن او، برای همیشه آرام می شود.

 

اما آنچه در منابع فعلی(1) وجود دارد به ترتیب قدمت زمانی به شرح زیر است: 

1. لباب الأنساب

نسب شناس معروف قرن ششم ، ابن فُندُق بیهقى (م 565 ق) در لباب الأنساب در بیان فرزندانى که از نسل این امام علیه السلام باقى مانده اند ، مى نویسد:

از فرزندان امام حسین علیه السلام ، جز زین العابدین علیه السلام ، فاطمه ، سَکینه و رُقیّه ، باقى نماند. ولَم یَبقَ مِن أولادِهِ إلّا زَینُ العابِدینَ علیه السلام ، وفاطِمَةُ وسُکَینَةُ ورُقَیَّةُ (2)

 

2. الملهوف (که به لُهُوف مشهور است)

گزارش دیگرى که به نام رقیّه اشاره دارد، آن است که در برخى نسخه هاى کتاب الملهوف ، آمده است که امام حسین علیه السلام در وداع با اهل بیت خود ، فرمود :

یا اُختاه! یا اُمَّ کُلثوم! وأنتِ یا زَینَبُ! وأنتِ یا رُقَیَّةُ ! وأنتِ یا فاطِمَةُ ! وأنتِ یا رَبابُ! اُنظُرنَ إذا أنَا قُتِلتُ فَلا تَشقُقنَ عَلَىَّ جَیباً ، ولا تَخمِشنَ عَلَىَّ وَجهاً ، ولا تَقُلنَ عَلَىَّ هَجراً .(3)

خواهرم ، اى امّ کلثوم ! و تو اى زینب ! و تو اى رُقَیّه ! و تو اى فاطمه ! و تو اى رَباب! توجّه کنید که هرگاه من کشته شدم ، براى من گریبان چاک مکنید و صورت ، خراش ندهید و حرف نامربوط مگویید .

مولاى ما امام حسین علیه السلام ، دخترى سه ساله داشت سرِ شریف امام علیه السلام را که با دستمالى دیبقى پوشیده بود ، آوردند و در برابرش نهادند و پرده از آن برداشتند . دختر امام علیه السلام گفت : این سرِ کیست؟ گفتند : سرِ پدرت است . آن را از طَبَق برداشت و درآغوش گرفت و مى گفت : «پدر جان! چه کسى تو را با خونت خضاب کرد؟....

آنگاه ، دهانش را بر دهان شریف امام علیه السلام گذاشت و گریه سختى کرد تا از هوش رفت . وقتى تکانش دادند ، دیدند که روحش از دنیا ، جدا شده است

در باره این گزارش مى توان گفت :

اوّلاً ، در بسیارى از نسخه هاى کتاب الملهوف ، این متن وجود ندارد .

ثانیا ، در این گزارش ، به این که رقیّه دختر امام علیه السلام است ، اشاره اى نشده است .

ثالثا ، احتمالاً آن که در این گزارش به این نام خطاب شده، رقیّه دختر امام على علیه السلام و همسر مسلم بن عقیل است؛(4) زیرا فرزندان مُسلم ، همراه امام علیه السلام بودند و به احتمال قوى ، همسر وى نیز در کاروان کربلا ، حضور داشته است.(5)

 

3. کامل بهایی

کامل بهایى ، کتابى فارسى ، نوشته عماد الدین طبرى(6) است. متن نوشتار او این است :

در حاویه(7) آمد که زنان خاندان نبوّت ، در حالت اسیرى ، حال مردان که در کربلا شهید شده بودند ، بر پسران و دختران ایشان ، پوشیده مى داشتند و هر کودکى را وعده ها مى دادند که : پدر تو به فلان سفر رفته است [و] باز مى آید. تا ایشان را به خانه یزید آوردند . دخترکى بود چهارساله .

شبى از خواب ، بیدار شد و گفت : «پدر من حسین کجاست ؟ این ساعت ، او را به خواب دیدم سخت پریشان!» . زنان و کودکان ، جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان برخاست . یزید ، خفته بود . از خواب ، بیدار شد و حال ، تفحّص کرد . خبر بردند که حال ، چنین است . آن لعین ، در حال گفت که بروند و سر پدر او را بیاورند و در کنار او نهند . مَلاعین ، سر بیاورد و در کنار آن دختر چهارساله نهاد . پرسید : «این چیست؟» . مَلاعین گفت : سرِ پدر توست . آن دختر بترسید و فریاد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز ، جان به حق ، تسلیم کرد.(8)

 

4. روضة الشهداء

پس از عماد الدین طبرى، ملّا حسین واعظ کاشفى سبزوارى (م 91ظ ق) در کتاب روضة الشهدا ، مطالب طبرى را با تفصیل بیشترى مطرح مى کند ؛ امّا همچنان ، نامى از کودک نمى بَرد و او را چهارساله ذکر مى کند و محلّ وقوع حادثه را کوشْک (کاخ) یزید مى داند و مى افزاید:

چون مِندیل برگرفت(9) سرى دید در آن طَبَق ، نهاده . آن سر را برداشت و نیک در آن نگریست . سرِ پدر خود را بشناخت . آهى از سینه برکشید و روى در روى پدر مالید و لب خود بر لب وى نهاد و فى الحال ، جان شیرین بداد.(10)

 

5. المنتخب طُرِیحِى

فخر الدین طُرَیحى (م 1ظ 85 ق) در کتاب المنتخب، داستان را با تفاوت هایى تعریف مى کند. بخشى از متن المنتخب، بدین شرح است:

روایت شده که وقتى آل اللّه وآل رسول او در شهر شام بر یزید ، وارد شدند ، او خانه اى به آنها اختصاص داد و آنها در آن ، به سوگوارى مى پرداختند . مولاى ما امام حسین علیه السلام ، دخترى سه ساله داشت سرِ شریف امام علیه السلام را که با دستمالى دیبقى(11) پوشیده بود ، آوردند و در برابرش نهادند و پرده از آن برداشتند . دختر امام علیه السلام گفت : این سرِ کیست؟ گفتند : سرِ پدرت است .

آن را از طَبَق برداشت و درآغوش گرفت و مى گفت : «پدر جان! چه کسى تو را با خونت خضاب کرد؟ پدر جان! چه کسى رگ هاى تو را بُرید؟ پدر جان! چه کسى مرا در کودکى ، یتیم کرد؟ پدر جان! پس از تو ، ما به چه کسى دل ببندیم؟ پدر جان! چه کسى از یتیم ، نگهدارى مى کند تا بزرگ شود؟ پدر جان! چه کسى پاسدار زنانِ رنجور است؟ پدر جان! چه کسى نگهدار بیوه هاى اسیر است؟ پدر جان! چه کسى نوازشگر چشم هاى گریان است؟ پدر جان! پناه دهنده دور افتادگان غریب کیست؟ پدر جان! چه کسى نوازشگر موهاى پریشان است؟ پدر جان! براى ناکامى ما پس از تو ، چه کسى هست؟ پدر جان! براى غریبى ما ، چه کسى پس از تو هست؟ پدر جان! کاش من ، فداى تو مى شدم . پدرجان! کاش پیش از این ، نابینا مى شدم . پدر جان! کاش من در خاک شده بودم و محاسن تو را خون آلود نمى دیدم» .

آن گاه ، دهانش را بر دهان شریف امام علیه السلام گذاشت و گریه سختى کرد تا از هوش رفت . وقتى تکانش دادند ، دیدند که روحش از دنیا ، جدا شده است.(12)

 

6. شَعشعة الحسینی

اوایل قرن چهاردهم ، شیخ محمّدجواد یزدى ، در کتاب شعشعة الحسینی(13) آورده است :

منقول است که طفلى از حضرت امام حسین علیه السلام در خرابه شام ، از دیدن سرِ پدر بزرگوارش ، از دنیا رفت ؛ ولیکن در نام او ، اختلاف است که زُبَیده یا رُقَیّه یا زینب یا سَکینه بوده باشد.(14)

او همچنین در صفحات بعد ، به نقل از کتاب ریاض الأحزان ، آورده است که اسم آن دختر ، فاطمه بوده است.

در این گزارش ، چندین نام و از جمله رُقَیّه براى کودکِ از دنیا رفته در شام، مطرح گردیده است.(15)

 

بحث کتابخانه ای جدای از بحث شهود و کرامت است

آنچه گذشت، سیر گزارش هاى گوناگون بود درباره وفات دخترى از امام حسین علیه السلام در شام. با توجه به این اسناد و مدارک و اینکه جزئیات این واقعه در هیچ یک از منابع معتبر نیامده و اگر هم در کتاب معتبری بوده اکنون در دسترس ما نیست؛ بنابراین نمی توان در مورد جزئیات آن با قاطعیت سخن گفت؛ اما کراماتی که از آن بارگاه شریف صادر شده و می شود و نیز مشاهداتی که برای برخی رخ داده است خود سخن و حدیث دیگری است جدای از این بحث کتابخانه ای.

بی شک با وقوع چنین مشاهدات و کراماتی از آن مضجع شریف، این اطمینان (اگر نگوییم یقین) برای انسان حاصل می شود که آنجا دختری از دختران امام حسین علیه السلام با قدر و منزلت فراوان آرمیده است و بر ما لازم است آن را احترام کرده و مقامش را ارج نهیم.

 

پی نوشت ها:

1. منظور ما کتابهایی هستند که در حال حاضر ما به آنها دسترسی داریم؛ زیرا این احتمال هست که در این زمینه منابع کهن تری وجود داشته یا دارد که ما به دلایلی به آنها دسترسی نداریم.

2. لباب الأنساب : ج 1 ص 355

3. الملهوف : ص 141

4. احتمالاً رُقَیّه ، یکى دیگر از دختران امام على علیه السلام است (تاریخ الطبرى: ج 5 ص 154، تهذیب الکمال: ج 2ظ ص 479) که همسر مسلم بن عقیل علیه السلام نیز بوده (نسب قریش: ص 45) و در کربلا نیزحضور داشته است.

5. دانش نامه امام حسین علیه السلام ج1 ص384

6. حسن بن على طبرى مؤلف تحفة الابرار و کامل بهایى است که تا سال 701 در حیات بوده است.

7. ظاهرا مقصود ، کتاب الحاویة ، نوشته قاسم بن محمد بن احمد سُنّى است (ر . ک : فوائد رضویّه : ص 112)

8. کامل بهایى : ج 2 ص 179 .

9. مِندیل برگرفت : دستمال را برداشت

10. روضة الشهدا : ص 389.

11. حریر

12. المنتخب ، طریحى: ص136 .

13. وى ، تألیف این کتاب را در سال 1319 ق ، آغاز کرده است .

14. شعشعة الحسینی : ج 2 ص 171 .

15. با فرض بر صحت وقوع و صدق ناقلین آن

مممممممممممممممممممم

داستان رقیه علیهاالسلام در لابلای متون


در طول تاریخ اسلام بحث های زیادی در رابطه با زندگانی کوتاه حضرت رقیه (سلام الله علیها) و حتی وجود و یا عدم وجود آن حضرت انجام شده و بزرگان زیادی کوشیده اند تا با استناد به مدارک تاریخی یا معجزات موجود به رد یا اثبات وجود آن حضرت بپردازند.

ما در مجال کوتاه این مقاله تنها به نقل برخی شواهد بر وجود این دردانه امام حسین علیه السلام می پردازیم.


بررسی اجمالی برخی شواهد

با اینکه در تواریخ رسمى قرون اوّلیه، سرگذشت رقیّه(سلام الله علیها) نیامده است؛ ولى با این حال برخى روایات و منابع به اسم او اشاره کرده‏اند که به نمونه‏هایى اشاره مى‏شود:

 

1ـ محدّث و مورّخ جلیل القدر، مرحوم سید بن طاووس (متوفاى 664 ق) مى‏نویسد: «حضرت سید الشهداء، زمانى که اشعار معروف «یا دَهْرُ اُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیلٍ...» را ایراد فرمود، زینب‏ (سلام الله علیها) و اهل حرم، فریاد به گریه بلند کردند.

حضرت آنان را امر به صبر کرد؛ آن‏گاه فرمود: خواهرم امّ کلثوم و تو اى زینب و تو اى رقیه و تو اى فاطمه و تو اى رباب دقّت کنید زمانى که من به قتل رسیدم، [در مرگم] گریبان چاک نزنید و صورت نخراشید و کلامى ناروا بر زبان نرانید.(اللهوف، سید بن طاووس)

طبق این سخنان، نام رقیه به زبان امام حسین‏ (علیه السلام) جارى شده است. پس باید یکى از بستگان نزدیک حضرت باشد و از آنجا که بین خواهران و یا همسران، شخصى با این نام نداشته‏ایم به احتمال، دختر حضرت، مقصود است.

 

2ـ امام حسین ‏(علیه السلام) پس از شهادت على اصغر به ظاهر به عنوان خداحافظى به خیمه آمد؛ آن‏گاه فریاد برآورد: اى امّ کلثوم! اى سکینه! اى رقیه! اى عاتکه! اى زینب! اى اهل بیت من! خداحافظ!» (مقتل الحسین و مصرع اهل بیته وأصحابه فی کربلاء)

اینجا هم از رقیّه در ردیف خواهران و دختران نام برده شده است.

 

3ـ آورده‏اند که امام حسین‏ (علیه السلام) در آخرین لحظات حیات خویش، هنگام مواجهه با شِمرْ چنین فرمود: اى زینب! اى سکینه! اى فرزندان من! چه کسى بعد از من براى شما [و سرپرست شما ]خواهد بود؟ اى رقیه! اى امّ کلثوم! شما امانت پروردگار من هستید. امروز وعده [شهادت‏] نزدیک است. (موسوعة کلمات الامام الحسین)

اینجا هم در ردیف خواهران و دختران اسم او وجود دارد؛.

 

4ـ در برخى روایات آمده است که حضرت سکینه در روز عاشورا به خواهر سه ساله‏اش که به احتمال قوى همان رقیّه باشد، گفت: «بیا دامن بابا را بگیریم و مانع رفتن و کشته شدنش شویم.»

هنگامى که زینب(سلام الله علیها) در کوفه با سر بریده اباعبد اللّه ‏(علیه السلام) مواجه شد، اشعارى سرود که در ضمن آن آمده است: اى برادرم! با فاطمه کوچک سخن بگو که نزدیک است قلبش ذوب شود. (بحار الانوار، ج 45)

فاطمه صغیره در ذهن متأخران و متقدمان بر رقیّه اطلاق مى‏شده است. با توجه به اینکه فاطمه، دختر بزرگ امام حسین ‏(علیه السلام) بوده و به عقد حسن مثنى در آمده است، نمى‏تواند این فاطمه، همان فاطمه باشد. پس باید دختر دیگرى براى ابا عبد اللّه ‏(علیه السلام) باشد که به سر بابا خیره خیره نگاه مى‏کرده است.

 

6ـ اشعار سیف بن عمیره نخعى کوفى که در دوران امام صادق‏ (علیه السلام) مى‏زیسته است، در ضمن این قصیده آشکارا دوبار، نام رقیّه را آورده است. (سیف از اصحاب بزرگوار امام صادق‏(علیه السلام) و امام کاظم ‏(علیه السلام) و از راویان برجسته و مشهور شیعه بوده است که رجال شناسان بزرگى چون شیخ طوسى در فهرست، نجاشى در رجال، علّامه حلّى در خلاصة الاقوال، ابن داوود در رجال و علّامه مجلسى در وجیزه به وثاقت وى تصریح کرده‏اند.)

 

7ـ هلال بن نافع مى‏گوید که در میان دو صف لشکر (دشمن) ایستاده بودم. کودکى از حرم امام حسین‏ (علیه السلام) بیرون آمد. امام به سوى میدان مى‏آمد که کودک با گام هاى لرزان، دوان دوان خود را به امام رسانید و دامن آن حضرت را گرفت و گفت: «یا اَبَة! اُنْظُرْ اِلَىَّ فَاِنِّى عَطْشانٌ؛ اى پدر! به من بنگر و ببین من تشنه‏ام»

این تقاضا آن‏چنان جانسوز بود که اشک از دیدگان امام حسین‏ (علیه السلام) جارى ساخت و فرمود: «بُنَیَّةُ اَللَّهُ یُسْقِیکَ فَاِنَّهُ وَکِیلِى؛ دخترم [مى‏دانم تشنه‏اى]خداوند تو را سیراب کند که او وکیل [و پناهگاه] من است.» هلال گفت: «پرسیدم این دختر چه کسى بود و با امام حسین ‏(علیه السلام) چه نسبتى داشت؟» گفتند: «او رقیّه دختر سه ساله امام حسین ‏(علیه السلام) بود.» (سوگنامه آل محمد(ص)، محمدى اشتهاردى)

 

8ـ عصر عاشورا که دشمنان براى غارت به خیمه‏ها ریختند، آنجا در مجموع 23 کودک از اهل بیت‏علیهم السلام را یافتند. به عمر سعد گزارش دادند که این 23 کودک بر اثر شدّت تشنگى در خطر مرگ هستند. وى اجازه داد به آنها آب بدهند. وقتى نوبت به حضرت رقیّه‏(علیها السلام) رسید، آن حضرت، ظرف آب را گرفت و دوان دوان به سوى قتلگاه حرکت کرد.

یکى از سپاهیان دشمن پرسید: «کجا مى‏روى؟» حضرت رقیه‏(علیهاالسلام) فرمود: «بابایم تشنه بود. مى‏خواهم او را پیدا کنم و برایش آب ببرم.» او گفت: «آب را خودت بنوش که پدرت را با لب تشنه شهید کردند.» آن حضرت گریه‏کنان گفت: «پس من هم آب نمى‏آشامم.» (سرگذشت جانسوز رقیه، ص 29)

البته این نقل سازگارى ندارد با آنچه که در رابطه با قصّه خرابه آمده است که حضرت رقیّه‏(علیها السلام)، سراغ بابا را مى‏گرفت و گویا از شهادت او اطلاع نداشت؛ ولى به این مقدار مى‏تواند مۆیّد باشد که دخترى به این نام، از دختران امام حسین ‏(علیه السلام) بوده است. همچنین نقل شده است که رقیّه‏(علیها السلام) لحظه نماز ظهر، سجّاده بابا را پهن کرد و منتظر آمدن او بود که نماز گزارد.(حضرت رقیّه، على فلسفى)

البته قدیمى‏ترین منبعى که در زمینه وجود مبارک حضرت رقیه در دست است، کتاب کامل بهایى اثر شیخ عمادالدین حسن بن على بن محمد بن على طبرى آملى است. او که از معاصران خواجه نصیر طوسى است، کتاب را به دستور وزیر بهاءالدّین محمد، فرزند وزیر شمس الدین جوینى صاحب دیوان و حاکم اصفهان در دولت هولاکوخان نگاشته است و از این رو، به کامل‏ بهایى شهرت یافته است. نام دیگر این کتاب کامل السّقیفه است. این کتاب در دو جلد و در مدت دوازده سال نگارش یافته و تاریخ پایان تألیف کتاب، سال 675 ق است. از مجموعه این آثار این مولف هم به خوبى مى‏توان فهمید که وى دانشمند شیعى و تاریخ نگارى متعهّد است.

لازم به ذکر است که دلایل بسیاری برای اثبات وجود مقدس و نازنین حضرت رقیه سلام الله علیها دختر امام حسین علیه السلام در کتاب ها و تحقیقات محققان ذکر شده است که ما در این نوشتار بخش بسیار کوچکی از آن را نقل کرده ایم و واضح است که علاقه مندان می توانند برای مطالعه بیشتر به این منابع مراجعه کنند.


منابع:

ماهنامه مبلغان، سایت حوزه

سایت علقمه

ممممممممممممممممممممم

 

حماسه «حیاء» زنان کربلا، خود حکایتی دگر است

 

 


در آیات و روایات بسیار از حیا و عفت سخن گفته شده است. حیا که در زبان فارسی از آن به شرم و آزرم تعبیر می شود، حالت نفسانی است که در انسان به طور طبیعی و فطری وجود دارد و نیازمند حفظ و تقویت می باشد؛ زیرا حیا همانند ایمان به خدا در ذات و فطرت هر انسانی سرشته شده و آدمی به طور طبیعی نسبت به زشتی ها و پلیدی ها واکنش منفی نشان می دهد. چنان که به سوی کمالات و خوبی ها نیز گرایش ذاتی دارد.


امام صادق علیه السلام حیاء و ایمان را مقرون هم می داند که به یک ریسمان بسته شده است به گونه ای که اگر یکی برود دیگری نیز برود. حیا از ایمان است کسی که حیا ندارد، ایمان ندارد.(کافی/2/106)

کرامت انسانی زن، در سایه عفاف او تامین می‌شود. حجاب نیز یکی از احکام دینی است که برای حفظ و پاکدامنی زن و نیز حفظ جامعه از آلودگی‌های اخلاقی تشریع شده است. نهضت عاشورا برای احیای ارزش‌های دینی بود. در سایه آن حجاب و عفاف زن مسلمان نیز جایگاه خود را یافت و امام حسین و زینب کبری و دودمان رسالت علیهم ‌السلام، چه با سخنانشان، چه با نحوه عمل خویش، یادآور این گوهر ناب گشتند. زینب کبری و خاندان امام حسین علیهم ‌السلام برای زنان، الگوی حجاب و عفاف است.

اینان در عین مشارکت در حماسه عظیم و ادای رسالت حساس و خطیر اجتماعی، متانت و عفاف را هم مراعات کردند و اسوه همگان شدند.

امام حسین علیه السلام به خواهران خویش و به دخترش، فاطمه، توصیه فرمود که اگر من کشته شوم، گریبان چاک نزنید، صورت مخراشید و سخنان ناروا و نکوهیده مگویید.(1) اینگونه حالات، در شان خاندان قهرمان آن حضرت نبود، به خصوص که چشم دشمن ناظر صحنه‌ها و رفتار آنان بود.

در آخرین لحظات، وقتی آن حضرت صدای گریه بلند دخترانش را شنید برادرش عباس علیه ‌السلام و پسرش علی اکبر علیه ‌السلام را فرستاد که آنان را به صبوری و مراعات آرامش دعوت کنند.(2)

رفتار توام با عفاف و رعایت حجاب همسران و دختران شهدای کربلا و حضرت زینب علیها‌السلام، نمونه عملی متانت بانوی اسلام بود. امام سجاد علیه‌السلام نیز تا می‌توانست، مراقب حفظ شوون آن بانوان بود. در کوفه به ابن زیاد گفت: مرد مسلمان و پاکدامنی را همراه این زنان بفرست، اگر اهل تقوایی!(3)

به نقل شیخ مفید: پس از کشته شدن امام حسین علیه‌السلام وقتی گذر عمر سعد نزد زنان و دختران امام شهدا افتاد، زنان بر سر او فریاد زدند و گریستند و از او خواستند که آنچه را از آنان غارت شده به آنان باز گردانند، تا به وسیله آنان خود را بپوشانند.(4)

به نقل سید بن طاووس، شب عاشورا امام حسین علیه‌السلام در گفت ‌و گو با خانواده‌اش آنان را به حجاب و عفاف و خویشتن‌داری توصیه کرد.(5) روز عاشورا وقتی زینب کبری علیها‌السلام، بی‌طاقت شد و به صورت خود زد، امام به او فرمود: آرام باش، زبان شماتت این گروه را نسبت به ما دراز مکن.(6)

در حادثه حمله دشمن به خیمه‌ها و غارت آنچه آنجا بود، زنی از بنی بکر بن وائل از بانوان حرم دفاع کرد و خطاب کرد که: ای آل بکر بن وائل! آیا دختران پیامبر را غارت می‌کنند و جامه‌هایشان را می‌برند و شما می‌نگرید؟(7)

دختران و خواهران امام، مواظب بودند تا حریم عفاف و حجاب اهل‌بیت پیامبر تا آنجا که می‌شود، حفظ و رعایت شوم. ام کلثوم به مامور بردن اسیران گفت: وقتی ما را وارد شهر دمشق می‌کنید از دری وارد کنید که تماشاچی کمتری داشته باشد. و از آنان درخواست کرد که سرهای شهدا را از میان کجاوه‌های اهل‌بیت فاصله بدهند تا نگاه مردم به آنها باشد و حرم رسول‌ الله را تماشا نکنند و گفت: از بس که مردم ما را در این حال تماشا کردند، خوار شدیم!(8)

از اعتراض‌های شدید حضرت زینب علیهاالسلام به یزید، این بود که: ای یزید! آیا از عدالت است که کنیزان خود را در حرمسرا پوشیده نگاه داشته‌ای و دختران پیامبر را به صورت اسیر شهر به شهر می‌گردانی، حجاب آنها را هتک کرده، چهره‌هایشان را در معرض دید همگان قرار داده‌ای که دور و نزدیک به صورت آنان نگاه می‌کنند؟!(9)

هدف از نقل این نمونه‌ها نشان دادن این نکته است که هم خاندان امام حسین علیه‌السلام، نسبت به حجاب و عفاف خویش مواظبت داشتند، و هم از رفتار دشمن در این که حرمت حریم عترت پیامبر را نگاه نداشته و آنان را در معرض تماشای مردم قرار داده بودند، به شدت انتقاد می‌کردند.

با آن که زیردست دشمن بودند و داغدار و مصیبت‌زده از منزلی به منزلی و از شهری به شهری و از درباری به درباری آنان را می‌بردند، با نهایت دقت، نسبت به حفظ‌ شان و مرتبه یک زن پاکدامن و متعهد مراقبت داشتند و در همان حال نیز از سخنرانی‌های افشارگرانه و انجام رسالت و تبیین و دفاع از اهداف شهدا باز نمی‌ماندند.

حرکت اجتماعی سیاسی، در عین مراعات حجاب و عفاف. و این درسی برای بانوان در همه دوران‌ها و همه شرایط است. عاشورا تنها مبارزه با شمر و یزید و معاویه نبود بلکه پیام آن مبارزه با تمام ارزش‌های ضد دینی بود. زنان عاشورا با آگاهی از نقش و جایگاه و حفظ حیای خود در واقعه کربلا حماسه آفریدند.

در شرایطی که امروز غرب با فرهنگی که به خورد زنان و دختران ما می‌دهد حجاب و حیا به فراموشی می‌رود در حالی که در حادثه عاشورا زنان با حفظ حیا حماسه آفریدند.

جامعه‌ای که حیا نداشته باشد باید بر آن مهر بطلان زده شود زیرا هرگاه حیا از زنان گرفته شود جامعه سقوط می‌کند. حفظ حیا و حجاب یک مسئله اعتقادی است که اگر ریشه‌های درونی داشته باشد در بیرون ظهور می‌کند. زنان باید در پرورش نسل‌های آینده و تربیت شیعیان نهایت دقت و توجه‌های لازم را داشته باشند. حضرت زهرا سلام الله علیها در لالایی‌هایی که برای فرزندانشان می‌خواندند به نکات ولایتمداری و حقیقت‌مداری توجه داشتند.

صبوری انسان‌ها را از رذایل دور کرده و آنها را به اخلاص و عرفان نزدیک می‌کند. حضرت زینب سلام الله علیها علاوه بر صبر و شکیبایی و مبارزه با دشمن، جهاد با نفس را در عین سادگی و پوشش رعایت می‌کرد، پس از اسارت، دشمن ایشان را در نزد افراد پست و حقیر مورد استهزا قرار داد.

 

‌پی‌نوشت‌ها:

1- موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 406

2- وقعة الطف، ص 206

3- تاریخ طبری، ج 4، ص 350

4- ارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 113

5- الملهوف علی قتلی الطفوف، ص 142

6- الملهوف علی قتلی الطفوف، ص 151

7- همان، ص 181

8- همان، ص 142

9- همان، ص 218


منابع:

مرکز مطالعات زنان

پایگاه حوزه

کیهان نیوز


فیس بوک

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به اد

ممممممممممممم

 

چرا امام حسین علیه السلام خانواده خود را به کربلا برد؟


عمل امام حسین (علیه السلام) نیاز به تفسیر و تبیین دارد همان گونه که قرآن نیاز به آن دارد، نیاز به تفسیر و تحلیل داشتن یک عمل نشانگر رمز و رازدار بودن و پیچیده بودن آن می باشد به گونه ای که وقتی به آن نگاه می شود سۆال های متعددی برای ناظر به وجود می آید. کثرت سۆال از نیاز به تفسیر حکایت می کند و هر گونه پاسخ به آنها نوعی تفسیر و تبیین می باشد.


علل همراهی خانواده امام از مکه تا کربلا

چه ضرورتی داشت امام حسین (علیه السلام) در این سفر، خانواده را همراه خود ببرد؟ چه اشکالی پیش می آمد که آنان را در مکه باقی گذارد تا در جوار خانه خدا عبادت کنند یا آنان را به همراه عبدالله بن عباس به مدینه بفرستد؟

آمدن زن و بچه همراه امام حسین (علیه السلام) هیچ گونه نقش منفی در نهضت امام و به پیروزی رسیدن آن نداشته است. آنچه مهم است اینکه آیا همراهی آنان با امام تأثیر مثبتی برای اسلام یا برای خود آنان داشته است یا خیر؟

اگر فرض شود همراهی خانواده امام با وی هیچ نقش مثبتی در اسلام، نهضت و… نداشته باشد باز بردن آنان به همراه خود، قابل توجیه است، زیرا که آنان خودشان خواستار همراهی با حضرت بودند و چندین بار که در طول مسیر اعلام کرد که هرکس می خواهد برگردد هیچ یک از آنان چنین خواسته ای را مطرح نکرد بلکه اگر در جاهایی امام می فرمود که همراهی آنان لازم نیست و می توانند برگردند آنان ناراحت می شدند. و حتی در کربلا و پس از آن هیچ یک نمی گفتند ای کاش به چنین سفری نمی رفتیم.

بنابراین بر فرضی که همراهی آنان با امام حسین (علیه السلام) هیچ نفع و ضرری نداشته باشد، باز رفتن آنان به همراه امام خواست شخصی آنان بوده و خودشان بر چنین مسافرت و چنین رنج و درد کشیدن هایی راضی و بلکه خوشحال بوده اند و ما نباید افراد را بر کاری که به دلخواه خود انجام داده اند و پدر به عنوان رئیس خانواده آنان را در خواستشان آزاد گذاشته و ضرر و زیانی برای دیگران نداشته، توبیخ یا محاکمه کنیم. بلکه باید از امام حسین (علیه السلام) درس مهربانی و مدیریت بیاموزیم که چنان با خانواده و کودکان مهربانی کرده که حتی در سخت ترین شرایط، حاضر نیستند او را تنها بگذارند.

اوج عشق خانواده به امام حسین (علیه السلام) را می توان از کلام «جون» غلام ابوذر فهمید. او که غلامی سیاه و هدیه ابوذر به امام حسین (علیه السلام) بود وقتی حضرت او را مرخص کرد تا برود و زنده بماند و به جای اینکه از آزادی خود خوشحال شود گریه افتاد و گفت: … سوگند به خدا شما را رها نمی سازم تا خون سیاهم به خون های شما در آمیزد.( موسوعه کلمات الامام الحسین، 452)

وقتی که یک غلام که همیشه خواستار آزادی است این چنین باشد، حساب دیگران و عشق و علاقه شان به امام روشن است. چنانکه عبدالله بن حسن که نوجوان بود و برای دفاع از عمویش از خیمه فرار کرد و وقتی شمشیری حواله امام حسین (علیه السلام) شد دست خود را جلو برد تا به این وسیله از امام دفاع کند و دستش قطع شد(همان، ص 507)

 

فواید همراهی خانواده با امام

1- مسلم است که اگر امام بدون زن و فرزند بلکه با هفتاد یا صد یا پانصد مرد جنگی از مکه به سوی کوفه رهسپار می شد، به راحتی ممکن بود که به آنان برچسب یاغی، مفسد، خارجی و… بزنند و در همان اولین برخورد در بیرون کوفه آنان را به عنوان خارجی و حَروُری از بین ببرند که در این صورت کشته می شدند و اثری از آنان در صفحه آن روز یا هر روز تاریخ باقی نمی ماند.

 

2- بعید نبود که حکومتیان به عنوان لشکر فاتح به مکه یا مدینه حمله کنند و برای درس عبرت گرفتن به دیگران هر جنایتی فجیعی را درباره زن و فرزند امام مرتکب شوند، همان گونه که در واقعه حره با اهل مدینه چنین کردند.

 

3- خانواده امام حسین (علیه السلام) توانستند پیام رسان حادثه کربلا باشند و در کوفه، شام، مدینه و بین راه، تنها کافی بود که خود را معرفی سازند که نوه ها و فرزندان نوه های پیامبرند و لااقل شامیان بفهمند پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، خویشاوندانی نزدیک تر از معاویه و یزید دارد که به فرمان یزید کشته و اسیر گشته اند.

 

4- مقاومت خانواده امام بر انجام واجبات الهی درباره احکامی را که می رفت تا مندرس شود، زنده ساخت که از جمله آنها می توان اصرار آنان بر حفظ حجاب، حفظ خود از نامحرمان، جلوگیری از مورد دید واقع شدن، جلوگیری از اختلاط زن و مرد نام برد.( ر.ک: تاریخ الطبری، 4/367 تا 379)

 

5- نشان دادن راه مبارزه به تمامی مبارزان، که اگر خانواده خوب تربیت شد و خوب آموزش دید، در بحبوحه کار، همراه، همگام و هماهنگ با نهضت است، سخنان زنان در تقویت مردان برای دفاع از امام حسین (علیه السلام) و برای دفاع از اهل بیت، نشان می دهد که کار کردن بر روی خانواده و تربیت آنان اثر مهمی در پیشرفت کار دارد.

بی جهت نبوده که خداوند به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «و انذر عشیرتک الاقربین»( سوره شعراء، آیه 214. و خویشان نزدیکت را هشدار ده) و به اهل ایمان دستور داده است: «قوا انفسک و اهلیکم ناراً وقودها الناس و الحجارة».( سوره تحریم، آیه 6، خود و خانواده تان را از آتشی که سوخت آن مردم و سنگ است حفظ کنید)

به هر حال امام(علیه السلام) نشان داد که در دوران فراغت باید به انسان سازی پرداخت تا در روز حادثه آن انسان ها با مقاومت و فداکاری انسان را در راه هدف یاری دهند.

 

6- نشان دادن قدرت روحی امام که حتی در بحبوحه جنگ، فشار دشمن، جراحت های زیاد، تشنگی و… از زن و فرزند خود غافل نمی شود و این نشانگر اوج روحی و کمال روحی امام است، که باید در چنان صحنه هایی بروز کند.

زیاد دیده شده که در تصادفات و غیره، فرد از خانواده و فرزندانش غافل می-شود و در لحظاتی تمام فکرش به خودش و نجات خودش معطوف است و گاهی حتی با نابودی آنان به دست خود، راه نجات خود را می پوید نشان دادن روحیه ای برعکس، حتی در آخرین لحظات آن گونه که در رجزهای امام حسین (علیه السلام) و کلماتش ظاهر است اوج روحیه او را می رساند نظیر: «من حسین بن علی هستم، سوگند خورده ام که سر تسلیم فرو نیاورم، از خانواده پدرم دفاع کنم، بر دین پیامبر حرکت می نمایم.»( ر.ک: موسوعه کلمات الامام الحسین، 499. انا الحسین بن علی آلیت ان لا أنثنی احمی عیالات ابی امضی علی دین النبی)

یا کلام معروف امام حسین (علیه السلام) که خطاب به آن فرمود: اگر دین ندارید و از معاد نمی ترسید در این دنیایتان آزادمرد باشید … من با شما می جنگم و شما با من می جنگید و زنان گناهی ندارند، تا من زنده ام سرکشان، یاغیان و جاهلانتان را از تعرض به خانواده ام باز دارید. با این کلمات نشان داد که غیرت و مردانگی در هر حالی ولو آخرین لحظه حیات باشد، خوب است، اگر زن و فرزند همراه او نبودند چنین پیامی را نمی توانست به این زیبایی بیان کند.

 

7- آموزش اینکه دفاع از کیان اسلام و دفاع از عقیده و آرمان زن و مرد نمی شناسد و هرکس در حد توان خود می تواند در این امر مهم شریک باشد.

 

8- نمایاندن چهره واقعی دشمن، که در راه رسیدن به مقام، حتی ناجوانمردانه ترین شیوه ها را به کار می برد و زن و کودکان که از تعرض مصونند و در جنگ ها نباید مورد آزار و اذیت یا کمبود امکانات قرار گیرند را در معرض شدیدترین تضییقات قرار داد و حتی آنان را از آب منع کرد و علاوه بر مردان که تشنه جان دادند زنان نیز در حالت تشنگی شدید به سر می بردند.


منابع:

سایت حوزه

سایت اندیشه قم

مممممممممممممممممممممممممممم

زیباترین روابط در یک خانواده آسمانی

 

 

 

 

 

ارتباط والدین و فرزندان ریشه ای ترین نیاز انسان به ارتباط است، چرا که پدر و مادر فرزندان را تحت حمایت خود از گزند ها حفظ می کنند و به رشد می رسانند.


در زمان کودکی ارتباط بین فرزندان و پدر و مادر از هر زمان دیگری پررنگ تر و تأثیر گذارتر است چرا که کودک از هر جهت نیازمند حمایت و محبت ایشان است. باید گفت در بین همه والدین و فرزندان ارتباط عاطفی یکسانی وجود ندارد و بسته به خلقیات پدر و مادرها نحوه محبت کردن به کودکان و پرورش آنان بسیار متفاوت است هر چه والدین آگاهتر و با تجربه تر باشند کودکانشان بهتر پرورش می یابند.

ما قوی ترین این نوع ارتباط را در خانواده اهل بیت علیهم السلام می بینیم که بین فرزندان و والدین یک محبت خدایی در جریان است، که نمود بارز آن را در کربلا می بینیم، بین امام حسین علیه السلام و حضرت رقیه علیها السلام. دیگر کسی نیست که آوازه عشق دختر خردسال امام حسین علیه السلام را نسبت به پدر بزرگوارشان نشنیده باشد، کودکی که با همه خردسالی اش معرفتی عجیب به مقام پدر دارد، آنقدر که تاب دوری پدر را ندارد و با مواجهه شدن با سر بریده پدر در جا جان می سپارد.

 

سفارش به فرزندان یتیم و بازماندگان

بی شک از تلخترین لحظات برای فرزندان خردسال، لحظه ی از دست دادن والدین است. چنین وضعیتی بر فرزندان بسیار ناگوار و طاقت فرسا می نماید. در چنین شریطی آنان نیازمند توجه و عاطفه، محبت و تسلی خاطر هستند.

فرزندان و بازماندگان کاروان کربلا هم نظاره گر دل خراشترین صحنه ها بوده اند. لذا به توجهی عمیق نیاز داشتند. از این رو امام حسین علیه السلام با همه گرفتاری هایی که داشت، وضعیت روحی و روانی فرزندان را پس از شهادت خود پیش بینی کرد و در واپسین لحظات، تنها فرزند بازمانده از خود زین العابدین علیه السلام را به توجه و مراقبت و درک وضعیت روحی آنها سفارش کرد و آنچنان شرایط روانی و روحی آنها را ترسیم کرد و مشاوره های لازم تربیتی را به ایشان ارائه نمود که شخصی آشنا به مسائل روانشناسی و تربیتی را به شگفتی وا می دارد. امام علیه السلام فرمود:

«... یا ولدی انت اطیب ذریّتی و افضل عترتی و انت خلیفتی علی هۆلاء العیال و الاطفال فانهم غرباءٌ مخذولون قد شملتهم الذلّة و الیتم و شماتة الاعداء و نوائب الزمان، سکتّهم اذا صرخوا و آنِسهُم اذا استوحشوا و سلّ خواطرهم بلین السلام فانهم مابقی من رجالهم من یستأنسون به غیرک و لا احدٌ عندهم یشکون الیه حزنهم سواک دعهم یشمّوک و تشمّهم، و یبکوا علیک و تبکی علیهم.»

«فرزندم تو پاکیزه ترین ذریه و با فضیلت ترین خاندان من هستی، بعد از من تو سر پرست کودکان و اهل بیت هستی، آنان غریب هستند. خواری و یتیمی و شماتت دشمنان و مصیبت های زمان آنها را در برگرفته است. هر گاه ناله و گریه شان بلند شد، آرامشان گردان، در هنگام ترس همراهشان باش، با سخنان نرم تسلی خاطرشان بده. از مردان آنها، جز تو کسی که مایه انس و آرامششان باشد، زنده نمانده است و جز تو کسی را که شنوای شکوه ها و درد دلهایشان باشد، ندارند. »

رفتار حضرت نسبت به خانواده و فرزندان در لحظه وداع امام علیه السلام در واپسین لحظه های زندگی خویش شرایط ناگواری خانواده و فرزندان، غصّه یتیمی و از دست دادن نزدیکترین عزیزان از یک طرف، طی مسیر کربلا تا شام و از شام به مدینه، همراهی دشمنان سنگدل، از طرف دیگر را مجسّم کرد. در چنین شرایطی آن امام همام شیوه دعوت به صبر و بردباری و توجّه دادن به نصرت الهی را برگزید تا با دم حسینی خود روح خسته آنان را توان دوباره ببخشد و عزمشان را برای دست یابی به همه اهداف، تقویت نمایند. در مقاتل آمده است:

هنگامی که امام حسین علیه السلام همه یارانش را دید که شهید شده اند، برای وداع به خیمه ها آمد و ندا دادند: ای سکینه، ای فاطمه، ای زینب، ای ام کلثوم، آخرین درود و سلام من بر شما باد.( معالی السبطین، ج 1،ص 22 و 23 تذکرة الشهداء، ص307)

سکینه صدا زد: ای پدر آیا تن به مرگ داده ای؟

فرمود: کسی که یاور ندارد، چگونه تن به مرگ ندهد.

طبق نقل دیگر فرمود: ای نور چشم من! کسی که یار و یاوری ندارد، چگونه تسلیم مرگ نشود، ولی (فرزندم) رحمت و نصرت خداوند در دنیا و آخرت به همراه شما است، دخترم بر قضاء الهی، صبر پیشه کن و زبان به شکوه مگشای، زیرا دنیا محلّ گذر است، ولی آخرت خانه همیشگی است.

سکینه گفت: ما را به حرم جدّمان (مدینه) بازگردان.

امام فرمود: لَو تُرِکَ القَطا لَغَفا و نامَ؛ اگر پرنده قطا را رها کنند، در جایگاه خود آرام می گیرد و استراحت می کند.

سکینه گریه کرد، امام حسین علیه السلام دختر عزیزش را به سینه چسباند و اشک هایش را پاک نمود و اشعاری خواند که ترجمه اش چنین است:

ای سکینه جانم! بدان که بعد از شهادتم، گریه تو بسیار خواهد شد، دل مرا با افسوس، به سرشک خود مسوزان تا جان در بدن دارم، پس وقتی که کشته شدم تو بر هر کس نزدیکتر به بدن من می باشی که کنارم بیائی و گریه کنی، ای برگزیده بانوان.(ترجمه نفس المهموم، ص 184؛ معالی السبطین، ج 2، ص 25)

طبق نقل سوم آن حضرت به فرزندان و خواهران چنین توصیه نمود: خودتان را برای گرفتاری آماده کنید و بدانید خداوند نگهدار و یاور شما است و شما را از شرّ دشمنان نجات می بخشد و عاقبت امرتان را به خیر خواهد کرد، دشمنانتان را با انواع بلاها عذاب خواهد نمود و به شما، در برابر این گرفتاری، انواع نعمت و کرامت عطاء خواهد کرد. پس زبان به شکوه مگشایید و سخنی مگویید که از منزلت و ارزش شما بکاهد.


منابع:

سایت حوزه

سایت شهید آوینی



نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا

اسلاید شو

کاربر گرامی،وبسایت اصلاح از هرگونه طرح, پیشنهاد و انتقاد سازنده استقبال میکند و این افتخار را دارد تا پذیرای حکایت های تبلیغی، مقالات علمی و پژوهشی شما در حوزه تبلیغ، تربیت و خانواده باشد.صندوق الکترونیکی: nforoughi115@gmail.com